جورواجور و هنر خانه داری در وبلاگ گوناگون

انرژی هسته ای، سلولهای بنیادین، شبیه سازی،نانو تکنولوژی، عکس، مقاله

جورواجور و هنر خانه داری در وبلاگ گوناگون

انرژی هسته ای، سلولهای بنیادین، شبیه سازی،نانو تکنولوژی، عکس، مقاله

محلول های مغناطیسی نانو

محلول های مغناطیسی نانو

محلول‌های مغناطیسی یکی از شاخه‌های فناوری نانو است که کمتر از دیگر شاخه‌های نانو به آن پرداخته شده‌است، ولی به تازگی کاربردهای جدیدی برای آن یافت شده است.محلول‌های مغناطیسی ( Ferro fluid ) از ذرات بسیار ریز کلوییدی ( درحدود۱۰۰ - ۱۰ نانومتر ( m۹- ۱۰) ) از جنس فلزاتی که خاصیت مغناطیسی دارند (مانند آهن و کبالت) به حالت سوسپانسیون در مایعی ، ساخته می شوند . پخش‌ کردن ذرات در مایع را می توان به کمک یک واکنش شیمیایی انجام ‌داد.
ذرات پخش شده در مایع به علت ریز بودن به صورت کلوئیدی هستند ولی پس از گذشت مدت زمان نسبتاً کوتاهی به هم پیوسته و ذرات بزرگتری را تشکیل می‌دهند ، که در ا ین صورت حالت کلوییدی آن از بین رفته ، ذرات در محلول ته ‌نشین شده و خاصیت مغناطیسی خود را از دست می دهند .هر قدر که ذرات ریزتر باشند ، محلول خاصیت مغناطیسی بهتری از خود نشان می‌دهد. به این علت است که در هنگام تولید ، موادی با نام ” سورفاکتانت ” به محلول اضافه می‌شود که روی دیواره‌های آن را می پوشاند و مانع از به هم پیوستن و بزرگ شدن ذرات می‌شود و ذرات با گذشت زمان خاصیت خود را از دست نمی‌دهند. سورفکتانت ها :کلمه سورفکتانت مخلوطی از “ Surface active agent “ می باشد . سورفکتانتها معمولا ترکیباتی آلی هستند که دارای گروههای آبدوست که نقش دم و دنباله را دارد و گروههای آبگریز که نقش سر را دارد می باشند.
بنابراین معمولا به طور ناچیز در آب و حلالهای آلی حل می شوند.وجود طبیعت دوگانه سبب ویژگیهای خاصی در این مولکول ها می شود به طوریکه می توانند در آب حل شده و در سطح مشترک آب – هوا یا بین دو سطح از دوفاز مختلف تجمع یافته و سبب کاهش کشش سطحی شوند. به طور نمونه در مورد بالاسورفکتانت ها ، از یکی از دو سرشان به کلویید متصل شده و از سر دیگر به محلول نزدیک اند، بنابراین سرهایی که در محلول قرار دارند همنام بوده و سبب دافعه بین کلوییدها می شود . در نتیجه از تجمع و به هم پیوستن آنها ممانعت نموده و محلول خاصیت مغناطیسی خود را حفظ می کند.
سورفکتانتها نقش مهمی در بسیاری از کاربرد ها عملی و محصولات بازی میکند مثلا : شونده ها - امولسیون کننده ها - جوهر سازی - کف سازی و ….سورفکتانتها معمولا بوسیله گروههای باردار تقسیم بندی می شوند . سورفکتانتهای غیریونی در قسمت سر خود بی بار هستند. اگر بار منفی باشد سورفکتانت آنیونی و اگر مثبت بود سورفکتانت کاتیونی داریم .. گاهی قسمت سر دارای هر دو بار منفی و مثبت است که به آن آمفوتریک گوئیم . یک Ferro fluid معمولی ، از %۵ جامد مغناطیسی ، %۱۰ سورفاکتانت و % ۸۵ مایع تشکیل شده است. در عصر حاضر نانو تکنولوژی خدمت بسیاری به بشر کرده‌است . در شیمی ، در فیزیک و . . . همچنین در زمینه‌های پزشکی که با ساخت وسایل گوناگون در زمینه‌ی درمان ، انسانها را یاری کرده‌ است . نظریا تی وجود دارد مبنی بر اینکه به کمک این محلول می ‌توان کپسولهایی ساخت و دا روهایی را که برای بخشی از بدن مضر و برای بخشی دیگر مفید است ، به راحتی به محل مورد نظر برسانیم .
با این روش که کپسولهایی از این جنس را پراز داروی مورد نظر کنیم و به وسیله‌ی آهنربا به محل مورد نظر برسانیم و در آنجا آنرا تخلیه کنیم .در چند ساله‌ی اخیر دانشمندان به این عقیده رسیده‌اند که به کمک وارد کردن ا ین محلول به بدن می‌توان سلولهای سرطانی و یا ویروسها ( مثلا ایدز) را از بدن خارج کرد، به صورتی که ا ین ماده آنتی بادی ( Anti body ) موجود در خون را ( به وسیله بار مثبت آنها ) جذب کرده و آنتی بادی ها هم ویروسها را جذب میکنند که با خارج کردن Ferro fluid به وسیله آهنربا میتوان ویروسها را خارج کرد. ولی متأسفانه هنوز به مرحله‌ی عملی نرسیده‌است.به غیر از استفاده‌های پزشکی ذکر شده در بالا استفاده‌های صنعتی هم برای این ماده ذکر شده‌است. مثلا در چیپهای مخصوص برای حرکت دا دن یک سیال مشکلاتی وجود دارد چون موتورهایی در آن اندازه‌ی ریز وجود ندارد و اگر هم وجود دارد بسیار پرهزینه است. اما با اضافه کردن مقداری از ا ین محلول به آن سیال می‌توان با نیروی مغناطیسی آن سیال را به حرکت در آورد. مورد دیگر استفاده از این ماده در بلند گو های پر قدرت است .این محلول خاصیت خود را در دماهای بالا ، مثلا در ° C ۲۰۰ یا در دماهای پایین ، مثلا در ° C ۵۰- و یا در برابر امواج هسته ای حفظ می کند .

استفاده از فناوری ‌نانو در صنعت غذایی

استفاده از فناوری ‌نانو در صنعت غذایی

از فناوری‌نانو در صنعت غذایی می‌توان به شکل‌های مختلفی استفاده کرد. این کاربردها می‌تواند شامل استفاده از فناوری‌نانو در مواد بسته‌بندی، کشاورزی، فرایندهای تولید غذا و خود غذا باشد. ابزارها یا روش‌‌های فناوری‌نانو که طی کشت، تولید، فرآوری یا بسته‌بندی غذا استفاده می‌شوند؛ را نانوغذا ( nanofood ) می‌نامند. این تعریف از نانوغذا را نانوفروم ( NanoForum ) ارائه داده است.

بسته‌بندی

امروزه استفاده از فناوری‌نانو در صنایع بسته‌بندی غذا امری عادی است. این بسته‌بندی‌ها را می‌توان به دو دسته مختلف تقسیم نمود: دسته اول بسته‌بندی‌های فعال که حاوی موادی با عملکردی خاص هستند (شبیه به بسته‌بندی‌هایی که از ورود اکسیژن و فساد غذا جلوگیری می‌کنند)؛ اما دسته دوم بسته‌بندی‌های هوشمند است که به تغییرات محیط واکنش نشان می‌دهند (مثل شناسایی پاتوژن‌ها). در حال حاضر برخی شرکت‌ها در ظروف بسته‌بندی مقوایی از نانومواد استفاده می‌کنند. این نانومواد شامل چسب‌هایی مبتنی بر نانوذرات نشاسته است که از منابع تجدیدپذیر تهیه و جایگزین چسب‌های مبتنی بر مواد نفتی می شوند. همچنین در ظروف بسته‌بندی‌ مقوایی، نانومواد جایگزین پلی‌وینیل استات ( PVA ) و پلی‌وینیل الکل‌ می‌شوند. از دیگر نمونه‌های کاربرد فناوری‌نانو در صنایع بسته‌بندی می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:
استفاده از بطری‌های پلاستیکی ساخته شده از مواد نانوکامپوزیت و استفاده از لایه‌های پلاستیکی ضد قارچ و ضدباکتری که دارای طول عمر بیشتری نیز هستند.

کاربرد در مراحل زراعت

استفاده از فناوری‌نانو در صنعت کشاورزی، آینده روشنی در شکل‌گیری فرآیندهای کشاورزی و افزایش دقت در این کار، ترسیم نموده است؛ به عنوان مثال نانوحسگرهای پراکنده شده در یک مزرعه می‌توانند همه موارد مربوط به آن را، از مواد مقوی و میزان آب گرفته تا وجود بیماری‌ها، قارچ‌ها و آفت‌های دیگر، اندازه‌گیری کنند. این حسگرها می‌توانند برای رساندن مقدار مشخص و دقیقی از یک آفت‌کش یا کود، با نانوذرات یا نانوکپسول‌ها برهم‌کنش داشته باشند. این کار می‌تواند منجر به کاهش هزینه و میزان پراکندگی این مواد شیمیایی در محیط‌های کشاورزی شود. علاوه بر این موارد، به کمک نانوتراشه‌ها در مزرعه‌ها، می‌توان حیوانات مضر را شناسایی و ردیابی کرد و از آنها تصویربرداری نمود. چنین تراشه‌هایی می‌توانند در رساندن میزان مشخصی از داروهای واکسیناسیون و مواد درمانی دیگر نیز مورد استفاده قرار گیرند.

زراعت برای فناوری‌نانو

از دیگر زمینه‌های جذاب که در فناوری‌نانو مطرح است می‌توان به استفاده از گیاهان در تولید مستقیم مواد اولیه در صنعت فناوری‌نانو اشاره نمود. به عنوان نمونه‌ای از این کاشت ذرات می‌توان به تولید نانوذرات طلا به وسیله گیاه یونجه اشاره نمود. در این فرایند، گیاه یونجه را در خاک غنی ‌شده از طلا رشد می دهند و بدین ترتیب طلا در بافت‌های گیاهی رسوب می‌کند و بعد از این مرحله می‌توان نانوذرات طلا را از طریق روش‌های مکانیکی از این گیاه جداسازی نمود.فرآوری غذاهااز نانوذرات و نانوکپسول‌ها برای منظورهای مختلف در مواد خوراکی استفاده می‌شود. از کاربردهای آنها می‌توان به افزایش ماندگاری غذا، تغییر خواص، افزایش ارزش غذایی و تغییر مزه اشاره نمود.
به عنوان مثال امروزه نانوکپسول‌های پر شده از روغن ماهی تونا (یک منبع اسیدهای چرب اُمگا 3) را به برخی از انواع نان اضافه می‌کنند. شکست کپسول‌ها در بدن، باعث رها شدن روغن مورد نظر می‌شود، این در حالی است که هیچ مزه ناخوشایندی از این روغن احساس نمی‌شود.

آینده نانوغذا

در حال حاضر منظور از اصطلاح نانوغذا، غذاهایی نیست که مستقیماً از روش‌های فناوری‌نانو به دست آمده‌اند. اما در آینده اتفاقات زیادی رخ خوهد داد. مثلاً ممکن است روزی نانوماشین‌هایی تولید شود که توانایی تولید مولکول‌ به مولکول غذاها را داشته باشند (اما این کار سال‌ها به طول خواهد انجامید). اما برخی از پیشرفت‌هایی که در آینده‌ای نه چندان دور در این زمینه قابل دستیابی هستند، عبارتند از: تولید بسته‌بندی‌هایی که توانایی بازتاب گرما از یک بستنی یخی را داشته و می‌توانند آن را از ذوب شدن در یک محیط گرم حفظ کنند؛ تولید بسته‌بندی‌هایی که می‌توانند خود را ترمیم کنند و بسته‌بندی‌هایی که می‌توانند در شرایط خاص، خواصشان را تغییر دهند، به عنوان مثال بسته‌بندی‌هایی که بتوانند فاسد شدن شیر را با تغییر رنگ نشان دهند. مانوئل مارکویز-سانچز، از دانشمندان کرافت فود ( kraft foods )، طرح‌هایی برای نوشیدنی مبتنی بر فناوری‌نانو ارائه کرده است و در آنها این ایده را مطرح می‌کند که همه افراد یک نوشیدنی را بخرند، اما هر کس پس از خریدن نوشیدنی بتواند رنگ، طعم و غلظت آن را تغییر دهد.

آسیب‌شناسی آموزش فناوری نانو در ایران

آسیب‌شناسی آموزش فناوری نانو در ایران

در یکی دو سال اخیر، آموزش فناوری‌نانو، راه خود را به دانشگاه‌های کشور باز کرده و دوره‌های تحصیلات تکمیلی این رشته، در چند دانشگاه شروع شده است. جدید بودن، جاذبه‌های ذاتی و تبلیغ جهانی این فناوری، موجب تحریک بسیاری از دانشجویان برای تحصیل در این رشته شده است و رقابت برای تحصیل در این رشته را به طور ناخودآگاه تشدید کرده است. در نتیجه این رقابت، دانشجویانی با سطح علمی مناسب وارد سیستم آموزش فناوری نانو می‌شوند.
دیگر عوامل کلیدی در این سیستم، استادان، دروس و طرح‌های پژوهشی هستند که نتیجه این عوامل باید تربیت نیروی انسانی با سواد، خلّاق، و کارآمد، به منظور تحقق اهداف سند راهبرد توسعه فناوری‌نانو در جمهوری اسلامی ایران (راهبرد آینده) - یعنی دسترسی به جایگاهی مناسب در بین پانزده کشور برتر این فناوری - باشد. اما انجام فرایند تربیت نیرو در این سیستم ممکن است با آسیب‌هایی رو به رو باشد، از جمله:
اول: به دلیل مشخص نبودن حد و مرز فناوری‌نانو و بالغ نشدن آموزش آن در جهان، ممکن است برخی دانشگاه‌ها همان علوم متعارف مقیاس ماکرو را با برچسب نانو به دانشجویان ارائه کنند. زیرا همان طور که شوق تحصیل در نانو، خیلی از دانشجویان را به این رشته می‌کشاند، اسم و رسم تدریس نانو نیز می‌تواند برخی از مدرسین ناآشنا به مبانی علمی این فناوری را تحریک به تدریس در این زمینه کند. در این صورت، سطح علمی دانش‌آموختگان فناوری‌نانو، پایین‌تر از حد انتظار خواهد بود.
دوم: آموزش نیروی انسانی باید همراه با تمهید سازوکار لازم برای به کارگیری دانش‌آموختگان در فعالیت‌های واقعی و موّلد باشد، تا امکان دسترسی به سهم مناسبی از بازار جهانی فناوری‌نانو (هدف سند راهبرد) فراهم شود. آسیبی که از این جنبه متوجه فناوری‌نانو در کشور ما است، تلاش دانشگاه‌ها برای پیشگامی صرف در دایر نمودن رشته فناوری‌نانو، بدون توجه به زنجیره‌های بعد از آموزش است. این معضل باعث خواهد شد تا در چند سال آینده با نیروهایی بدون بازار کار مواجه شویم. در این صورت، تنها سهم ایران از تولیدات جهانی فناوری‌نانو، تولید پرهزینه نیروی انسانی ارزان قیمت یا مُفت برای بازارهای خارجی خواهد بود!
سوم: تعریف پروژه‌های پژوهشی فناوری‌نانو، چه برای دانشجویان این رشته و چه دانشجویان علاقمند در سایر رشته‌ها نیاز به دقت و برنامه‌ریزی دارد. هم‌اکنون تعریف پروژه در دانشگاه‌های ما، کاملاً استادمحور و بی‌برنامه است و پروژه‌های تحقیقاتی صرفاً در راستای تخصص و علاقه استادان تعریف می‌شود. در صورت بروز چنین اتفاقی برای رشته فناوری‌نانو، پژوهش در این زمینه در جزایر کاملاً مجزا و بدون هیچ‌گونه ارتباط هدف‌داری دنبال خواهد شد. در این صورت انجام پروژه‌های ابتدایی، بی‌هدف و تکرای رو به فزونی رفته و این تصور را تقویت خواهد کرد که پژوهش در فناوری‌نانو یعنی دور ریختن سرمایه؛ دیدگاهی که بعضی‌ها نسبت به کل مقوله پژوهش پیدا کرده‌اند.
لذا در مجموع می‌توان این گونه نتیجه گرفت که به منظور اثر بخش شدن دوره‌های آموزش فناوری‌نانو در دانشگاه‌ها و جلوگیری از هدر رفتن زمان، هرز رفتن نیروهای انسانی و اتلاف سرمایه مادی، لازم است:
اولاً، انگیزه‌های شخصی در تدریس فناوری‌نانو وارد نشود و عرصه تدریس برای کسانی که صلاحیت علمی بیشتری دارند (با معیارهایی همچون سابقه تدریس، تحصیل، تحقیق، ارائه مقالات معتبر، ثبت اختراع در زمینه‌های مرتبط) بازتر شود.
ثانیاً، طراحی دوره‌های آموزشی با تفکر بلندمدت صورت گیرد و قبل از این که دانشجویی برای این رشته پذیرش شود، زمینه فعالیت او در آینده روشن شود و حلقه آموزش، در زنجیره تولید دیده شود.
ثالثاً، با بررسی فرصت‌ها و چالش‌های کشور، پروژه‌های به هم پیوسته و زنجیره‌ای طراحی شده و دانشگاه‌ها در قالب برنامه‌های پژوهشی، مأمور انجام این پروژه‌ها شوند؛ همانند برنامه تحقیق و توسعه اتحادیه اروپا که پروژه‌های زنجیره‌ای آن با هدف خاص و از پیش تعیین شده، حتی در قالب پروژه‌هایی در چند کشور مجزا انجام می‌شود.
نهایتاً از آنجا که ستاد ویژه توسعه فناوری‌نانو، متولی هدایت جریان کلّی فناوری‌نانو در کشور است، لازم است تعامل سازنده‌تری بین ستاد و وزارت علوم برقرار شود تا جریان تربیت نیرو به حرکتی کنترل شده و با اهداف مشخص و بلند مدت تبدیل شود. مسلماً همدلی و برنامه‌ریزی قوی در این زمینه باعث می‌شود تا پیشرفت‌های مقطعی و موردی کشور، به جریانی پایدار تبدیل شده و موج موفقیت این فناوری از خطر میرایی نجات یابد.
منبع : www.irannano.org

نانوسید در مستربچ

نانوسید در مستربچ

نانو نقره یکی از پرکاربردترین محصولات نانو تکنولوژی است که به داشتن خصوصیات آنتی میکروبیال معروف است و بعنوان یک کاتالیست قادر است بیش از ۶۵۰ گونه باکتری، ویروس و قارچ را از بین ببرد. نانو نقره در عین دارا بودن چنین خصوصیاتی در صورت تماس با پوست بدن حساسیت ایجاد نمی کند .
امروزه شما شاید یکی از بیشترین کلماتی که می شنوید کلمه « نانو» باشد کلمه ای که چه خودش به تنهایی و چه با کلماتی دیگر نیز همراه است مثلا نانو کربن ، نانو سیلور و با کلا نانو تکنولوژی. آیا واقعا این کلمه این قدر مهم است که سر از هرجایی درآورده است . بله حقیقتا آنقدر مهم است که شاید بگوییم با این همه سر و صدایی که درآورده بیشترین از این باید مورد توجه قرار گیرد .
از جمله کلماتی که همراه نانو می آید نانو سیلور است که به ذرات بسیار نقره گفته می شود.
از آنجاییکه سلامتی انسان ها از دیر باز مورد تهدید میکرو ارگانیسم ها واقع شده است، تحقیقات زیادی در زمینه مواد ضد باکتری توسط دانشمندان صورت گرفته است که در این میان نقره به عنوان بهترین ماده میکروب کش تا کنون شناخته شده است.
نانو نقره یکی از پرکاربردترین محصولات نانو تکنولوژی است که به داشتن خصوصیات آنتی میکروبیال معروف است و بعنوان یک کاتالیست قادر است بیش از ۶۵۰ گونه باکتری، ویروس و قارچ را از بین ببرد. نانو نقره در عین دارا بودن چنین خصوصیاتی در صورت تماس با پوست بدن حساسیت ایجاد نمی کند .
حال که با خواص « نانوسیلور » أشنا شدیم اجازه دهید با « پلیمرها » یا « پلاستیک ها » نیز بطور مختصر آشنا شویم پلیمرها با نام عمومی پلاستیک ها هستند که بخش اعظمی از زندگی ما را تشکیل داده اند که انواع مختلفی با کاربردهای مختلفی از آنها در زندگی ما وجود دارد . خود پلیمرها در اصل رنگی از خود ندارند و به صورت بی رنگ وجود دارند و برای رنگی کردن آنها از موادی از همان جنس پلیمرها استفاده می شود که به آنها «مستربچ» گفته می شود.« مستربچ » را به نسبت ۵/۱ تا ۳ درصد به پلیمرها اضافه می کنند و در دستگاههای «تزریق» با دماهای تعریف شده به شکلهای مختلف در می آورند . همین سطلهای و ابکش های پلاستیکی و ... همه و همه با استفاده از تزریق درست می شوند. این ظروف پلاستیکی با سلامت ما ارتباط مستقیم دارند و از آنجایی که مصرف بالایی دارند پس نیازمند استفاده از مواد و مستربچ های بهداشتی می باشند.
امروزه «نانوتکنولوژی» به کمک صنعت پلاستیک آمده و با استفاده از نانوسیلورها ظروفی کاملا بهداشتی ساخته می شود و ما می توانیم با خیالی آسوده از این ظروف استفاده نماییم.
مهمترین ترکیبی که برای استفاده از نانوسیلورها وجود دارد استفاده از «نانوسید» ها است. نانوسیدها ترکیبی از نانوسیلور و دی اکسید تیتانیوم و روغن می باشد.این نانوسیدها در مستربچ ها به نسبت ۱۰ الی ۲۰ درصد مورد استفاده قرار می دهند. و خود مستربچ ها نیز به نسبت ۵/۱ تا ۳ درصد بنا به نوع کالا مورد استفاده قرار می دهند. حال این مستربچ ها را می توان در ساخت لوله و اتصالات پلیمری آنتی باکتریال و آنتی میکروبیال استفاده نمود و یا در ساخت نایلونهای بسته بندی و یا دستکشهایی که نیاز به تمیزی تعریف شده ای دارند و یا دیگر وسایلی که در داخل یخچالها مورد استفاده قرار می گیرند. امروزه اهمیت مستربچ ها به دلیل اینکه مصرف بسیار بالایی دارند مورد توجه قرار گرفته است که با تهیه مستربچ های آنتی باکتریال تحول بسیار عظیمی در ساخت مواد پلاستیکی آنتی باکتریال و انتی میکروبیال به وجود آمده است.

●مزایا و معایب استفاده از نانوسید ها در صنعت پلاستیک

البته مزایا به حدی زیاد است که امروزه در تمامی مقالات و نوشته هایی که در مورد نانوسیدها وجود دارد از ارائه معیاب آن معمولا چشم پوشی می شود اما لازم به ذکر است که با این همه مزایایی که از این موارد دیده می شود معایبی نیز وجود دارد. یکی از مهمترین آنها تغییر رنگ مستربچهایی است که در آنها نانوسید مورد استفاده قرار می گیرد که معمولا از رنگ اصلی تیره و مات تر است و براقیت و صافی مستربچ را از بین می برد. که در صنعت مستربچ سازی تغییر رنگ یک عیب بزرگ به حساب می آید که هنوز راهی اصولی برای این عیب پیدا نشده است. استفاده از بسیاری از براق کننده و روشن کننده ها به صورت اثر خیلی کم مورد استفاده قرار می گیرد عیب دوم تاثیر بر سازوکارهای تولید در حین تولید انبوه است که نیازمند تحقیق و آزمایشات مختلف می باشد. مهمترین مزیت آن استفاده در تمامی موادی هست که نیازمند رعایت بهداشت در آنها می باشد.

انرژی هسته‌ای در ایران

انرژی هسته‌ای در ایران

مقدمه

کشورهای برخوردار از فن‌آوری اتمی که نگران دستیابی سایر کشورهای در حال توسعه به این فن‌آوری استراتژیک بودند، مبادرت به ایجاد ساختاری در زیر مجموعه سازمان ملل متحد نمودند تا از این طریق به کنترل دیگران بپردازند. در این بین پیمان‌های مختلفی از جمله پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT)، پیمان منع جامع آزمایش‌های هسته‌ای (CTBT)، معاهده منع سلاح‌های شیمیایی (CWC) و ... طرح وبه تصویب رسید. ماهیت تمام پیمان‌های فوق به صورتی است که کشورها را به دو دسته داراها (کشورهای دارای سلاح‌های هسته‌ای) و ندارها (کشورهای فاقد سلاح‌های هسته‌ای) تقسیم می‌کند. با این حال تعداد قابل توجهی از کشورهای جهان از جمله جمهوری اسلامی ایران علی‌رغم ناعادلانه بودن این پیمان‌ها فقط به انگیزه صلح‌طلبی تلاش کردند تا به تکنولوژی هسته‌ای دست یابند.

از این رو در شرایطی که بند 4 پیمان منع گسترش جنگ‌افزارهای هسته‌ای ـ ان‌پی‌تی ـ، حق امضا کنندگان در برخورداری از فناوری هسته‌ای برای مصارف غیر نظامی را به رسمیت می‌شناسد، طرح فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران در مجامع بین‌المللی و تبدیل آن از مسئله‌ای فنی و حقوقی به بحران سیاسی، به چالشی مهم مبدل شده است.
با توجه به این مطلب که دستیابی ایران به فناوری هسته‌ای یک پروژه و پرونده ملی و تاریخی است، ایران به دلیل تأمین امنیت و حفظ تمامیت ارضی، تأثیرگذاری بر محیط منطقه‌ای و جهانی، بازدارندگی و موازنه قدرت در منطقه، کسب پرستیژ بین‌المللی، کاهش هزینه‌های نظامی و مزیت‌های جانبی فن‌آوری هسته‌ای، خود را ملزم به دستیابی به چرخه کامل سوخت هسته‌ای‌ می‌بیند.
با این حال طی سال‌های گذشته فعالیت‌های هسته‌ای ایران همواره از سوی کشورهی غربی و سازمان‌های بین‌ المللی مورد مخالفت قرار گرفته است و قدرت‌های غربی درصدد محروم نمودن ایران از فن‌آوری هسته‌ای برآمده‌اند. از این رو در نوشتار حاضر ضمن بررسی سابقه تاریخی فعالیت‌های هسته‌ای در ایران در دوره پهلوی و دوران پس از انقلاب، به چگونگی طرح پرونده هسته‌ای ایران در مجامع بین‌ المللی و نحوه تغییر روند این پرونده از مسئله‌ای حقوقی و فنی به بحرانی سیاسی خواهیم پرداخت.

فعالیت‌های هسته‌ ای ایران در دوره پهلوی

نخستین تلاش‌های بلند پروازانه ایران برای دستیابی به فناوری هسته‌ای به دهه 50 میلادی باز می‌گردد، در راستای روابط ویژه‌ای که رژیم پهلوی با ایالات متحده برقرار کرده بود، در سال 1958 به عضویت آ‌ژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) درآمد. همچنین در اول جولای 1968، پیمان عدم تکثیر سلاحهای هسته‌ای (NPT) را پذیرفت و در پنجم مارس 1970،‌آن را در مجلس شورای ملی به تصویب رساند.
مرکز تحقیقات هسته‌ای تهران (TNRC) در سال 1967 و سازمان انرژی اتمی ایران (AEOI) در سال 1974 تأسیس شدند. سازمان انرژی اتمی ایران عهده‌دار ساخت 4 نیروگاه در بوشهر (و دارخوین)، ایجاد تأسیسات آب شیرین در بوشهر، تأمین سوخت و پشتیبانی تکنولوژیکی از نیروگاه‌های وقرارداد ساخت 4 نیروگاه دیگر در اصفهان و استان مرکزی گردید. هم‌زمان با این تحولات، نخست دانشگاه تهران و سپس دانشگاه شیراز نیز در زمینه فناوری هسته‌ای به تربیت دانشجو در رشته مهندسی هسته‌ای پرداختند. 1
سازمان انرژی هسته‌ای ایران که جهت دستیابی به اهداف مذکور، مذاکره با شرکتهای امریکایی، فرانسوی و آلمانی را از اوایل دهه 70 آغاز کرده بود، در سال 1974، طی قراردادی با بنیاد پژوهشی استنفورد امریکا (Stanford research institute) به توافقی در خصوص تولید 20 هزار مگاوات برق تا سال 1995 از طریق تأسیس نیروگاه‌های هسته‌ای در ایران دست یافت. در این دوران که کشورهای غربی برای ارائه چرخه سوخت هسته‌ای به ایران با یکدیگر به رقابت برخواسته بودند، موفق به عقد قراردادهایی از طریق شرکت‌هایی نظیر زیمنس، یورودیف، کرافت ورک یونیون و ... شدند؛ اما در نهایت با وقوع انقلاب و سرنگونی شاه، تحقیقات و فعالیت‌های هسته ایران با تغییرات بسیار مواجه شد.
اگر چه در جریان انقلاب اسلامی عضویت ایران در آژانس و پایبندی به (NPT) و قرارداد پادمان همچنان حفظ شد، اما برنامه‌های هسته‌ای به دلایلی همچون عدم تمایل دولت به ادامه فعالیت‌ها، سرباز زدن شرکت‌های خارجی از تکمیل نیروگاه‌ها بر مبنای قراردادها، آغاز جنگ تحمیلی و ... به دست فراموشی سپرده شد.
پس از پایان جنگ تحمیلی در سال‌های 1987 و 1988 بازسازی رآکتورهای سایت یک و دو بوشهر که در جریان حملات هوایی عراق آسیب‌ دیده بود، از سرگرفته شد. هنگامی که شرکت کرافت ورک (Kraftwerk) زیر فشارهای امریکا از اتمام نیروگاه بوشهر سرباز زد، کنسرسیومی مرکب از شرکت‌های آرژانتینی، آلمانی و اسپانیایی در اواخر 1980 آمادگی خود را برای اتمام نیروگاه بوشهر اعلام نمودند که طرح آنها نیز با فشارهای ایالات متحده ناموفق ماند.
در تمامی این ایام آژانس بین‌ المللی انرژی هسته‌ای بر فعالیت‌ههای ایران نظارت کامل داشت و حتی آمادگی خود را جهت تبدیل «کیک زرد» به سوخت رآکتور به ایران نیز اعلام کرد که البته این طرح نیز تحت فشار ایالات متحده در حد یک پیشنهاد باقی ماند.
در شرایطی که ایران به فعالیت‌های هسته‌ای خود تحت نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ادامه می‌داد، منابع غربی بارها به انتشار خبرهای ضد و نقیضی درباره فعالیت‌های هسته‌ای ایران پرداختند. آنها یک بار در سال 1984 خبرهای مبتنی بر مذاکرات ایران با نیجریه جهت خرید اورانیوم را به خبرهای مبتنی بر تولید بمب اتمی از سوی ایران مبدل کردند و بار دیگر در سال 1991 ایران را متهم به خریداری چهار کلاهک هسته‌‌ای از کشور قزاقستان و ...نمودند.
به هر روی پس از کش و قوس‌های بسیار میان تهران، شرکت‌های اروپایی و حتی چین برای اتمام نیروگاه هسته‌‌ای بوشهر، سرانجام ایران در سال 1995 به توافقی با روسیه برای تکمیل این نیروگاه دست یافت. 2
اگرچه در سال 1995 دولت کلینتون، روسیه را تحت فشار قرار داد تا قرارداد ساخت سانتریفوژگازی اورانیوم غنی‌شده را به هم بزند و همکاری‌های دیگر خودرا در زمینه ساخت مجتمع هسته‌ای بوشهر محدود کند، اما نه تنها موفق به تغییر رفتار روسیه و بازداشتن این کشور از ادامه همکاری‌‌ها با ایران نشد، بلکه روسیه به اضافه نمودن 5 رآکتور دیگر به نیروگاه هسته‌ای بوشهر گامی فراتر از خواسته ‌های واشنگتن نیز برداشت. 3
در این بین جمهوری اسلامی ایران نیز در فوریه 2001 و در پی گزارشی که از سوی غلامرضا آقازاده، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ارسال شد، رسماً به همکاری‌های بیشتر با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی سازمان ملل متحد، پاسخ مثبت داد. در شرایطی که در سال 1992، بازرسان آژانس از معادن اورانیوم ایران دیدن می‌کردند و در جریان کامل فعالیت‌های ایران در مورد پایه‌گذاری یک چرخه کامل سوخت هسته‌ای قرار داشتند،4 فرافکنی‌‌های غرب سرانجام در 14 آگوست 2002، نتیجه داد. در این زمان دو تن از افراد گروهک منافقین در واشنگتن در یک کنفرانس مطبوعاتی به انتشار اخبار و عکس‌هایی مبنی بر تأسیس دو سایت هسته‌ای از سوی ایران با قابلیت تولید سلاح‌های شیمیایی و بیولوژیکی پرداختند و تأسیسات هسته‌ای نطنز و اراک را طرحی برای غنی‌سازی اورانیوم و پلوتونیوم معرفی نمودند.
از این پس بود که نگاه جهانیان بیش از پیش به مسئله هسته‌ای ایران معطوف شد و تأسیسات آب سنگین اراک و غنی‌سازی اورانیوم نطنز به عنوان صحت ادعای کاخ سفید مبنی بر پیروی تهران از سیاستی در جهت دستیابی به تسلیحات اتمی تلقی گردید.
اگر چه از آن زمان تاکنون تهران همواره بر صلح‌آمیز بودن برنامه‌های هسته‌ای خود با هدف کسب انرژی تأکید داشته، اما از سوی ایالات متحده و متحدان آن، همواره متهم به غیر صلح‌آمیز بودن برنامه‌های هسته‌ای‌اش شده است. ایالات متحده و متحدانش با طرح مسائلی همچون پنهانکاری ایران از فعالیت‌ های هسته‌ای در اراک و نطنز، وجود منابع سرشار انرژی در ایران و تعهد روسیه به تأمین سوخت نیروگاه هسته‌ای بوشهر، تلاش‌های ایران را در جهت گسترش و ادامه فعالیت‌های هسته‌‌ای، غیر صلح‌‌آمیز خواندند.
امریکا که خواستار ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل بود، با نرمش سه کشور اروپایی فرانسه، انگلیس و آلمان جهت حل و فصل دیپلماتیک مسئله روبرو شد. از این رو مذاکرات دیپلماتیک میان تهران و سه کشور اروپایی آغاز شد و ایران در 21 نوامبر سال 2003 اعلام به امضای پروتکل الحاقی نمود. 5 اما انتقال جریان مذاکرات از چارچوب حقوقی و فنی به میدان مشاجرات سیاسی پس از موافقت‌نامه‌های پاریس و سعد‌آباد حاکی از آن بود که عملاً جنبه‌ی حقوقی موضوع به سایه رانده شده است و ایفای تعهدات پیش‌بینی شده در موافقت نامه‌ی پاریس اولویت خاص خود را پیدا نموده و نقض این تعهدات، دلایل کافی را برای ارجاع پرونده به شورای امنیت فراهم خواهد ساخت.
اروپایی‌ها که پیش از این امضای پروتکل الحاقی از سوی ایران را تضمینی محکم محسوب می‌کردند، عملاً درتوافقنامه پاریس نشان دادند که تنها به تعلیق تمامی فعالیت‌های اتمی ایران از جمله فعالیت‌های تحقیقاتی رضایت خواهند داد. در شرایطی که تعهد داوطلبانه سعد آباد حکایت از پذیرش تعهداتی از سوی سه کشور اروپایی شرکت کننده در نشست تهران داشت، وزرای خارجه آلمان، فرانسه و انگلیس هیچ‌گونه تعهدی را بر عهده نگرفتند و الحاق کامل و بدون قید و شرط ایران به پروتکل را شرط بررسی چگونگی انجام و پیگیری همکاری با تهران قرار دادند.
در واقع مراحل تعلیق در سعد‌آباد، بروکسل و پاریس، حکایت از اجرای تدریجی دکترین برچیدن (Rollback Doctrine) داشت که در تضاد کامل با منافع ملی ایران قرار می‌گرفت. از این رو تصویب قطعنامه‌ای بر علیه ایران در شورای حکام آژانس بین‌المللی اتمی، نشان از بی‌اعتمادی امریکا و اروپا نسبت به تعلیق کامل غنی‌سازی اورانیوم براساس توافق پاریس داشت و به ایرانیان ثابت نمود که توافق پاریس نمی‌تواند موجب تغییر رفتار غرب در قبال چرخه تولید سوخت هسته‌ای ایران باشد. اگر تا این زمان میان اروپا و امریکا در روش‌های دستیابی به اهداف تفاوت‌هایی وجود داشت، از این پس مشخص گردید که هدف اروپا از توافق پاریس صرفاً اتلاف وقت در راستای برچیدن چرخه تولید سوخت هسته‌ای ایران است. در واقع تهران متوجه گردید که از یک سو آمریکا نوک تیز حملات خود را متوجه ایران کرده و از سوی دیگر اروپا نیز در یک نظام تک‌قطبی خواهان همکاری نزدیکی با ایالات متحده امریکا است.
بدین ترتیب رفع تعلیق ایران از مرکزUCF اصفهان باعث موضع‌گیری و قطع مذاکرات رسمی میان ایران و سه کشور اروپایی گردید. این تصمیم پس از آن اتخاذ شد که اروپا در پیشنهاد مصالحه هسته‌ای خود به تهران بر حق ایران بر غنی‌سازی اورانیوم با مقاصد صلح‌آمیز، زیر نظر آژانس و با تضمین‌های لازم برای عدم انحراف به سمت تولید سلاح هسته‌ای اذعان نکرد و خواهان بهره‌مندی ایران از مشوق‌های اقتصادی در برابر برچیدن چرخه سوخت و به کنار نهادن حق استراتژیک و حساس کشور در این زمینه شد.
بدین ترتیب جریان مذاکرات بعد از موافقت نامه‌پاریس با موانع و مشکلاتی مواجه گردید. از یک سو اروپایی‌ها رویه‌ی تأخیر را در پیش گرفتند و از سوی دیگر جریان‌های سیاسی داخلی ایران از جمله انتخابات ریاست جمهوری و نتایج احتمالی آن، به تعلیق مذاکرات کمک نمود.
با انتخاب محمود احمد‌ی‌نژاد به سمت ریاست جمهوری، روند مذاکرات پیشین نیز مورد انتقاد قرار گرفت. علی لاریجانی به عنوان دبیر شورای امنیت ملی، برنامه‌ی سیاست خارجی دولت جدید را در خصوص حل مسأله‌ی هسته‌ای بر مبنای سه گرانیگاه ذیل اعلام داشت:
الف) انتقال مذاکرات از گردونه‌ی تعاملات سیاسی با سه کشور اروپایی به چارچوب مذاکرات صرفاً حقوقی با آژنس بین‌المللی انرژی اتمی.
ب) افزایش تعداد دولت‌های شرکت کننده در مذاکرات آتی.
پ) بهره‌گیری از سیاست نگرش به شرق و تشکیل جبهه‌ای در مقابل جبهه‌ی غرب. 6
با این اوصاف مناقشه همچنان ادامه یافت و ایران پس از آغاز به کار مرکز یو سی اف اصفهان، به راه‌ادازی مراکز دیگر نیز مبادرت ورزید و در نهایت در 20 فروردین 1385 محمود احمد‌ی‌نژاد خبر دستیابی به چرخه کامل سوخت هسته‌‌ای و ورود ایران به باشگاه هسته‌ای جهان را اعلام نمود.
آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نیز که از سال 2002 تا سپتامبر 2005 شش قطعنامه متوالی با اجماع صادر نموده بود و در همگی آنها از ایران خواسته بود که هر نوع فعالیت اتمی را متوقف کند، در فاصله سپتامبر 2005 تا فوریه 2006 دو قطعنامه دیگر نیز علیه ایران صادر نمود؛ که اگر چه جلوگیری از فعالیت‌های هسته‌ای ایران را دنبال می‌کرد اما تهدیدهای بیشتری را نیز متوجه جمهوری اسلامی می‌نمود.
قطعنامه‌های فوق که خواستار توقف کامل فعالیت‌های هسته‌ای ایران ـ ‌از جمله فعالیت‌هایی که در چارچوب مقررات NPT و پروتکل الحاقی مشروع و قانونی هستند ـ می‌گردید، شرایطی را مهیا نمود که پرونده هسته‌ای ایران به عنوان اخلال‌گر عرصه امنیت بین‌المللی به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع گردد.
بدین ترتیب شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تحت تأثیر چند قدرت اروپایی و نفوذ ایالات متحده آمریکا، براساس بند 7 منشور سازمان ملل، ایران را به عنوان عامل بی‌ثباتی در صلح و امنیت بین‌المللی شناخت و پرونده هسته‌ای ایران را به شورای امنیت ارجاع داد تا بحث بر سر چگونگی برخورد با ایران پیش آید.
در این بین گروه 1+5 (پنج کشور عضو شورای امنیت به اضافه آلمان) طی پیشنهادی بسته‌ای حاوی مشوق‌ها و مجازات‌ها را به ایران ارائه داد که در نهایت مورد قبول ایران واقع نشد. در مجموعه پیشنهادی اروپا از ایران خواسته شده بود تا کلیه عملیات مربوط به غنی‌سازی و باز فرآوری را طبق درخواست شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و شورای امنیت سازمان ملل متحد به حال تعلیق درآورد و متعهد گردد که این وضعیت را در طول مذاکرات آتی ادامه خواهد داد و همچنین اجرای پروتکل الحاقی را نیز از سر گیرد. در مقابل این درخواست، اروپایی‌ها نیز وعده‌هایی مبنی بر بهبود دسترسی ایران به اقتصاد بین‌المللی، بازارها و سرمایه‌ها، از طریق حمایت عملی از جذب ایران در ساختارهای بین‌المللی شامل تجارت جهانی، و ایجاد چارچوبی برای سرمایه‌گذاری مستقیم بیشتر در ایران و تجارت با ایران (از جمله موافقتنامه‌ تجارت و همکاری اقتصادی با اتحادیه اروپا) می‌دادند. 7
پیشنهاد فوق که از یک تناقض اساسی رنج می‌برد، در شرایطی که توقف بی‌قید و شرط و بدون فوق وقت فعالیت‌های هسته‌ای ایران را خواستار می‌شد، مشوق‌های طرف‌های اروپایی را منوط و مشروط به مذاکره و چانه‌زنی در طول زمان قرار داده بود، بدین ترتیب احتمال اینکه پس از توقف غنی‌سازی از سوی ایران، کشورهای اروپایی نیز تعهدات جدیدی را نپذیرند، بیش از پیش قوت یافته بود؛ به ویژه که ایران تجربه عدم تعهد اروپابه توافق پاریس و سعد‌آباد را نیز پشت سر گذاشته بود.
به هر روی دولت ایران در پاسخ به بسته پیشنهادی اروپا، امکان تعلیق فعالیت‌های مربوط به غنی‌سازی را منوط به توقف رسیدگی پرونده اتمی ایران در شورای امنیت و عادی‌سازی آن در آژانس بین‌‌المللی انرژی اتمی دانست.در صفحه یازدهم این متن 21صفحه‌ای که اواخر ماه اوت توسط علی‌ لاریجانی، سرپرست مذاکرات هسته‌‌ای ایران، تسلیم نمایندگان شش قدرت جهانی شد، پس از اشاره به تعلیق غنی‌سازی،‌ آمده است که «جمهوری اسلامی ایران در اساس با مد نظر قرار دادن برخی اصول و شرایط برای تضمین بیشتر مذاکرات سازنده موافقت دارد و آن را گامی به جلو می‌داند.» با این حال در بخش دیگری از این متن اشاره شده که این گام‌ها مشروط به گام‌های متقابلی از جمله خارج شدن پرونده ایران از شورای امنیت و تعهد طرف درگیر در مذاکرات هسته‌ای برای عدم جلوگیری از فعالیتهای صلح‌آمیز ایران است. در پایان متن این پاسخ، ایران بار دیگر برای فراهم آوردن زمینه مذاکرات اعلام آمادگی کرده، اما در عین حال تأکید نموده که در صورت اقدام علیه ایران در شورای امنیت، موارد ذکر شده منتفی خواهد بود و «جمهوری اسلامی مسیر متفاوتی را برخواهد گزید.»
وقایع فوق در حالی در جریان بود که پیشتر مقام‌های آمریکایی اعلام کرده بودند که در صورت متوقف نشدن فعالیت‌های مربوط به غنی‌سازی و یا بی‌نتیجه ماندن گفتگوهای ایران و اروپا، به سرعت موضوع تحریم ایران در شورای امنیت را پیگیری خواهند کرد. بدین ترتیب غرب با اعمال پیش‌شرط توقف غنی‌سازی، از یک سو ایرانیان را به میز مذاکره فرا می‌خواند و از سوی دیگر ممانعت تهران از قبول پیش شرط را موجب انتقال پرونده ایران به شورای امنیت می‌دانستند.

پرونده هسته‌ای ایران در شورای امنیت

بدین ترتیب پرونده هسته‌ای ایران از سوی سه کشور اروپایی بریتانیا، فرانسه و آلمان و با حمایت‌های بی‌شائبه ایالات متحده آمریکا به شورای امنیت رفت و به تصویب قطعنامه 1696 منجر شد. در این قطعنامه از ایران خواسته شده بود تا 31 ماه اوت سال 2006 فعالیت‌های مربوط به غنی‌سازی اورانیوم را متوقف نماید، چرا که در غیر این صورت با تحریم‌های اقتصادی و دیپلماتیک رو به رو خواهد شد. 8
عدم اعتنای ایران به قطعنامه‌ی فوق سبب طرح دومین قطعنامه و اعمال تحریم‌هایی بر علیه ایران شد. قطعنامه‌‌ی 1737 که در 23 دسامبر 2006 به تصویب اعضای شورای امنیت رسید، عملاً ایران را به فصل هفتم و ماده 41 منشور ملل متحد کشاند. این قطعنامه تهران را با تحریم‌های مختصری نظیر ممنوعیت صدور مواد و تجهیزاتی که با فعالیتهای اتمی ایران ارتباط مستقیمی داشته باشند، رو به رو کرد و دارایی‌های برخی مؤسسات و افراد مرتبط با برنامه‌های هسته‌ ای ایران در خارج از کشور را مسدود نمود. همچنین در این قطعنامه ذکر شده بود که در صورت بی‌اعتنایی مجدد ایران به قطعنامه فوق و عدم توقف فعالیت‌های هسته‌ای در مدت زمان مقرر 60روزه از سوی شورای امنیت، تهران با تحریم‌های سخت‌تری مواجه خواهد شد. 9
اگر چه قطعنامه فوق لحنی تند و ضرب‌الاجل دو ماهه برای ایران تعیین کرده بود، جمهوری اسلامی ایران ضمن رد و غیر عادلانه خواندن قطعنامه و انتقاد از برخورد دوگانه شورای امنیت، مصرانه بر ادامه فعالیت‌های صلح‌آمیز خود جهت دستیابی به فن‌آوری هسته‌ای پای فشرد. 10
بدین ترتیب پس از پایان مهلت دو ماهه شورای امنیت و عدم اعتنای ایران به قطعنامه فوق، قطعنامه سوم شورای امنیت پس از حدود یک ماه رایزنی در 24 مارس 2007 به تصویب رسید. قطعنامه 1747 که پس از تعلل و ممانعت مقامات امریکایی از حضور محمود احمد‌‌ی‌نژاد رئیس جمهور ایران در جلسه شورای امنیت، به اتفاق آراء تصویب شد، ضمن مسدود نمودن دارائی‌های بیست و هشت فرد و نهاد ایرانی مرتبط با برنامه‌های هسته‌ای ایران و جلوگیری از صادرات تسلیحات ایران، تحریم‌های تنبیهی جدیدی را نیز بر علیه تهران وضع کرده است و یک بار دیگر از ایران می‌ خواهد که طی 60 روز آینده فعالیت‌های هسته‌ای خود را به حالت تعلیق درآورد. 11
جمهوری اسلامی ایران نیز در پاسخ به قطعنامه فوق، ضمن «غیر‌قانونی» توصیف نمودن قطعنامه‌های شورای امنیت، همواره بر «حق انکارناپذیر» خود در غنی‌سازی اورانیوم تأکید کرده و برنامه‌ های هسته‌ای خود را در راستای مصارف صلح‌آمیز تشریح کرده است.

نتیجه‌گیری

در شرایطی که جمهوری اسلامی ایران تنها هدف خود از غنی‌سازی اورانیوم را تولید سوخت اتمی مورد نیاز برای نیروگاه‌های اتمی و مصارف صلح‌آمیز عنوان کرده است، غرب و در صدر آن ایالات متحده آمریکا، هدف از تصویب تحریم‌ها بر علیه ایران را واداشتن این کشور به متوقف ساختن غنی‌سازی اورانیوم قرار داده است.
اگر چه در ظاهر هدف آمریکا و غرب جلوگیری از گسترش تسلیحات هسته‌ای در جهان به هر طریق ممکن است، اما اهداف سیاسی دخالت بسیاری در این امر دارد. به عنوان نمونه آمارهایی که به طور رسمی و غیر رسمی از توان و میزان سلاحهای هسته‌ای اسرائیل پرده برداشته‌اند، حکایت از تلاش‌های پنهان و همه جانبه این رژیم برای تولید سلاح‌های کشتار جمعی دارد؛ اما تا کنون هیچ یک از دولت‌های غربی و سازمان‌های بین‌المللی به مقابله با برنامه‌های هسته‌ای آن نپرداخته‌اند.از این رو بحران بوجود آمده درگرد مسائل هسته‌ای ایران نیز بیش از آنکه از لحاظ فنی و حقوقی مورد بررسی قرار گیرد به یک جریان و ائتلاف سیاسی به رهبری امریکا بر علیه ایران تبدیل شده است که از روابط سرد و خصمانه تهران و واشنگتن بعد از انقلاب اسلامی نشأت می‌گیرد. در حالی که کشورهایی چون هند، پاکستان و اسرائیل اتمی شده‌اند و کشورهایی چون کره جنوبی و برزیل در حال ورود به باشگاه اتمی هستند، فعالیت‌های ایران در این زمینه تحمل نمی‌شود.
واقعیت مسلم این است که نومحافظه‌کاران کاخ سفید حتی فعالیت هسته‌ای صلح‌آمیز ایران را در چارچوب موازین قانونی و بین‌المللی نیز قبول ندارند و چنین توجیه می‌کنند که اگر ایران به فناوری هسته‌ای دست یابد، این امر به چالش کلیدی سیاست خارجی آمریکا تبدیل خواهد شد. از این رو دولت بوش امیدوار است با متحد کردن جامعه بین‌المللی و اعمال فشار سهمگین، ایران را از ادامه فعالیت‌های هسته‌ای باز دارد.
اگر چه در حال حاضر فضای مانور برای پیگیری فعالیت‌های هسته‌ای برای ایران بسیار محدودتر گردیده است، اما هم‌اینک که ایران به پیشرفت‌های قابل ملاحظه‌ای در مباحث هسته‌ ای نایل آمده است، باید پرقدرت این مسیر را ادامه دهد. این حق ایران است که برای رسیدن به مرحله توسعه یافتگی از این دانش بهره‌مند باشد. ضمن آن که نباید از یاد برد که اگر ایالات متحده آمریکا و قدرت‌های اروپا به این نتیجه برسند که در صورت ایجاد بحران‌‌های متوالی و فشار همه جانبه می‌توانند ایران را به عقب‌نشینی از برنامه‌های هسته‌ای خود وادار نمایند، در آن صورت امتیازات بیشتری طلب خواهند کرد.
به هر حال دستیابی ایران به فن‌آوری هسته‌ای به عنوان یک حق مسلم، قدرت چانه‌زنی کشور را افزایش خواهد داد و جایگاه کشور را در منطقه و نظام بین‌‌المللی ارتقا خواهد بخشید و سیاست خارجی ایران را به نوعی کنش‌مند براساس ابتکار، فرصت‌سازی و هنجارسازی مبدل خواهد نمود.

پی نوشت ها :

1- Mohmmad Sahimi, Iran’s Nuclear Program. Payvand, Part: Its History,10/2/3.
2- Ibid.
3- Hall Gardner American Global Strategy and the “ War on Terrorism”, Ashgate Publishing, Ltd, 2005, p 91.
4- Nuclear Engineering International, neimagazine, 19 March 2003.
5- Dave Andrews and Nigel Chamberlain, The IAEA and Iran: Crisis averted – for the time being , BASIC’s London office , 23 November 2004.
6- داوود هرمیداس باند، دیپلماسی بومرنگ، بازگشت پیکان‌های رها شده به سوی خود، ماهنامه نامه، شماره 42، نیمه مهر 84.
7- متن مجموعه پیشنهادی اروپا به ایران، خبرگزاری بی‌بی‌سی، 24 تیر 1385.
8- (Resolution 1696, Security Council. SC/8792) 2006.
9- (Resolution 1737, Security Council. S/RES 1737) 2006.
10- Ahmadinejad rejects UN sanctions, bbc world, Sunday, 24 December 2006.
11- (Resolution 1747, Security Council. S/RES 1747) 2007.

منبع: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی

چالش های اخلاقی شبیه سازی انسانی (1)

چالش های اخلاقی شبیه سازی انسانی (1)

چکیده

امروزه بحث از شبیه سازی در کانون توجه صاحب نظران عرصه های گوناگون قرار دارد. مخالفان به کار بستن این تکنیک، دلایلی بر ضد آن اقامه می کنند. برخی از این دلایل کلامی، پاره ای فقهی و برخی اجتماعی اند. اما کسانی با نگاه اخلاقی بر آن شده اند تا شبیه سازی انسانی را از منظری اخلاقی نقد کنند. با رویکرد اخلاقی عمدتاً پنج دلیل بر ضد شبیه سازی اقامه شده است: یک. نقض کرامت ذاتی انسان؛ دو. ایجاد انسان های درجه دوم؛ سه. استفاده ابزاری از انسان ها؛ چهار. ودیعه بودن جسم انسان؛ و پنج. نابودی جنین های ناخواسته. نویسنده ی مقاله این دلایل را گزارش و سپس به تحلیل آنها پرداخته و قوت آنها را سنجیده است.
واژه های کلیدی: اخلاق زیستی، کرامت انسانی، قتل نفس، شبیه سازی انسانی، اخلاق، کلونینگ.

طرح مساله

تولید مثل غیر جنسی از طریق تکنیک «انتقال هسته سلول پیکری» Somatic Nuclear Cell Transfer یا به تعبیر رایج و عامه پسند شبیه سازی (Cloning) برای نخستین بار به گونه ای موفق درباره ی پستانداران در سال 1996م. به کار بسته شد و از این راه دکتر ایان ویلموت، جنین شناس اسکاتلندی، توانست گوسفندی، بدون نیاز به گامت یا سلول جنسی نر، پدید آورد. انتشار این خبر در سال 1997 م. موجی از حیرت و نگرانی هایی درباره ی آینده ی این تکنیک پیش کشید و متفکران حوزه های گوناگون را به خود مشغول ساخت. مهم ترین نگرانی آن بود که آیا کاربست چنین تکینیک درباره ی انسان رواست و می توان در آینده شاهد استفاده ی گسترده ای از این دستاورد بی نظیر مهندسی ژنتیک بود، و اگر چنین شود، سرشت و سرنوشت انسان در آینده چه خواهد شد. بسیاری از سازمان های جهانی، از جمله سازمان بهداشت جهانی (WHO) و یونسکو، بیانیه هایی بر ضد آن منتشر ساختند. کلیسای کاتولیک نیز آن را ناقض کرامت انسان و از بین برنده نهاد خانواده دانست.(2) همچنین غالب مسلمانان، یعنی اهل سنت، قاطعانه این عمل را محکوم کردند و بر ضد آن دلایل گوناگونی اقامه نمودند. (3) البته برخی از مسلمانان، عمدتاً شیعه، در این میان دیدگاه های متفاوتی به دست دادند، از تحریم مطلق گرفته تا جواز مطلق (4). مخالفت با شبیه سازی انسانی به دلایل مختلفی صورت می گرفت. برخی به دلایل کلامی و اعتقادی متمسک می شدند و پاره ای عمدتاً بر دلایل فقهی پای می فشردند. (5) گاه نیز برای اثبات نادرستی شبیه سازی انسانی به دلایل اخلاقی استناد شده و می شود. هدف این تحقیق نیز گزارش و بررسی این دلایل و سنجش میزان کارآیی آنها و پاسخ به این پرسش است که : «آیا کاربست تکنیک شبیه سازی درباره ی انسان و تولید مثل غیر جنسی موجودی انسانی از نظر اخلاقی نادرست است؟».

الف. دلایل اخلاقی ضد شبیه سازی انسانی

با بررسی متونی که به نحوی بر ضد شبیه سازی انسانی در میان مسلمانان نوشته شده است، می توان مهم ترین دلایل اخلاقی در مخالفت با شبیه سازی انسانی را به شرح زیر طبقه بندی نمود:
یک. نقض کرامت ذاتی انسان؛
دو. ایجاد انسان های درجه دوم؛
سه. استفاده ابزاری از انسان ها؛
چهار. ودیعه بودن جسم انسان؛
پنج. نابودی جنین های ناخواسته.

یک . نقض کرامت ذاتی انسان

نقطه ی ثقل نقدهای اخلاقی شبیه سازی انسانی، آن است که این مسأله ناقض کرامت انسانی است. در غالب آثاری که از منظر اخلاقی به مسأله ی شبیه سازی پرداخته اند، بارها شاهد تعابیری چون «کرامه الانسان» و«امتهان کرامه الانسان» هستیم. این نگرش معمولا با نقل آیه ی شریفه ای آغاز می شود که در آن خداوند از گرامی داشتن انسان و شرافت بخشیدن او بر دیگر موجودات سخن می گوید. مقدمه ی بیانیه ی نهایی مجمع فقه اسلامی این گونه آغاز می شود: «خداوند انسان را در بهترین تقویم آفرید، و او را به غایت کرامت بخشید، پس فرمود: « و لقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا». (6) لیکن شبیه سازی انسانی این کرامت و شرافت ذاتی انسان را مخدوش می سازد. به گفته ی دبیر کل رابطه العالم الاسلامی، شبیه سازی انسانی خطری بزرگ بر ضد کرامت انسانی به شمار می رود. [الترکی، رساله من رابطه العالم الاسلامی]. عبدالهادی مصباح [مصباح، الاستنساخ بین العلم و الدین: 43] و ریاض احمد [ عوده الله، الاستنساخ فی میزان الاسلام: 135] نیز هر یک به گونه ای از این دلیل سود می جویند.
اما جای این پرسش است که کجا شبیه سازی انسانی با کرامت انسانی ناسازگار است؟ در برابر این پرسش، پاسخ روشنی در متون مربوط دیده نمی شود. غالب نوشته ها به صورتی کلی به کرامت ذاتی انسان و نقض آن در شبیه سازی انسانی اشاره می کنند. حال اگر مجاز به تحلیل و تفسیر این متون باشیم، می توانیم به سه پاسخ یا تقریر عمده دست پیدا کنیم.
تفسیر اول بر آن است که کرامت ذاتی انسان در نحوه ی تولید مثل او، شکل باروری و زادن او است. از این رو، هر کاری که به دستکاری و تغییر این شیوه بینجامد و به جای روش طبیعی روشی دیگر را جایگزین سازد، کرامت انسانی را نقض کرده است. طبق این نگرش، شبیه سازی انسانی از طریق جایگزینی شیوه ی تولید غیرجنسی، کرامت انسانی را نقض کرده است. (7)
تفسیر دوم، این می تواند باشد که کرامت انسانی در حفظ و دست ناخوردگی ترکیب ژنتیکی اوست. از این رو، هر گونه دستکاری ترکیب وراثتی انسان، نقض کرامت او به شمار می رود و از آن جا که در شبیه سازی انسانی، با ژن های انسانی بازی می شود، به همین دلیل، این کار ناقض کرامت انسانی و تحقیر آن است. (8)
سومین تفسیر آن است که تبدیل انسان به عرصه ی آزمایشگاه و برخورد با او به مثابه موش های آزمایشگاهی ناقض کرامت انسانی است. با همین تفسیر است که دومین دلیل از دلایل حرمت شبیه سازی انسانی از نظر دبیر کل رابطه العالم الاسلامی، مسأله ی دست کاری جنین و بازی با آن یاد شده است. از این رو، وی با تأکید این کار را در هیچ مرحله از مراحل جنینی جایز نمی داند. (9) صبری الدمرادش یکی از مفاسد شبیه سازی انسانی را این گونه برمی شمارد: «تحقیر کرامت انسانی است از طریق کاربست تجاربی بر او که بر حیوانات اعمال می شود.» (10)
قرضاوی نیز شبیه سازی انسانی را ناقض کرامت انسانی دانسته، می گوید: «درست نیست که انسان با حیوان و نبات در شیوه ی تکثیر یا اعمال آزمایش های علمی و بازی با عناصر وراثتی اش به گونه ای که پیامدهای آن معین نیست، یکسان شمرده شود.» (11)
وهبه الزحیلی گویا بر این باور است که دستکاری ژنتیکی به انگیزه ی بهسازی وضع جنین، نقض کرامت انسانی است. وی در این مورد می گوید که اگر در کارهایی از این دست مقصودمان اصلاح بیماری های ارثی خطیر باشد، اشکالی ندارد. اما اگر هدف اصلاح نژاد و افزایش قوای ذهنی و مانند آن باشد، جایز نیست، زیرا علاوه بر آن که تغییر خلق الله است، هدر دادن کرامت انسانی به شمار می رود. (12)
حاصل آن که شبیه سازی انسانی، ناقض کرامت انسانی، با هر تفسیری، به شمار می رود و در نتیجه برای حفظ این کرامت باید مانع شبیه سازی انسانی شد. عجیل النشمی، این گونه به نتیجه ی مورد نظر خود می رسد: «به این نتیجه رسیده ایم که برای مسلمانان و غیر مسلمان جایز نیست که تجربه ی شبیه سازی را بر انسان انجام دهد، حفظاً لکرامته و صفاء لحیاته و امناً لمستقبله.» (13)

دو. ایجاد انسان های درجه دوم

همه ی انسان ها برابرند و نمی توان آنها را به درجه اول و درجه دوم تقسیم کرد. اما شبیه سازی انسانی، این امکان را فراهم می آورد تا به دلخواه خود کسانی را با صفات ژنتیکی خاصی پدید آوریم و از آنها برای کارهای مشخصی استفاده کنیم. این جاست که برخی از انسان ها از نظر انسانی درجه دوم به شمار خواهند رفت. حتی اگر انسانی را برای هدف ارجمندی پدید آوریم، باز او خود را در آینده موجودی درجه دوم احساس خواهد کرد و ما اخلاقاً مسوول این احساس هستیم. با یک مثال می توان این نقد اخلاقی را روشن ساخت؛ اگر دختری را از طریق شبیه سازی انسانی پدید آوریم تا به خواهر بزرگ تر خود که از بیماری سرطان خون رنج می برد، از مغز استخوان خود کمک کند و در این کار موفق شویم، باز چنین کسی در همه ی عمر خود را موجودی درجه دوم به شمار خواهد آورد. ممکن است او را دوست بدارند، اما نه به عنوان دختر خود. (14) عمرالالفی نیز بر این باور است که شبیه سازی انسانی این امکان را فراهم می سازد که طبقه ای از کارگران و افراد درجه دوم به وجود آوریم. (15)

سه. استفاده ی ابزاری از انسان ها

هنگامی که انسان های درجه دومی به وجود آوردیم، به طور طبیعی از آنان استفاده های ابزاری خواهیم کرد و آنان را ابزار مقاصد خود خواهیم ساخت و این با اصل غائیت انسان که بنیاد اخلاق دینی به شمار می رود، ناسازگار است. مفاد این قاعده آن است که «با هرکس چنان رفتار کن که می خواهی با تو آن گونه رفتار کنند و آنان را ابزار صرف خود مپندار». (16) منتقدان شبیه سازی انسانی بر این نظرند که این تکنولوژی به استفاده ی ابزاری از انسان ها خواهد انجامید. از این رو، غیر اخلاقی است. به گفته ی کارم السید غنیم، بسیاری از عالمان و مصلحان اجتماعی بر این باور هستند که شخص شبیه سازی شده، احساس خواهد کرد که فرد درجه دومی است که برای مقاصد دیگری تولید شده است و از او استفاده ی ابزاری می شود. (17) در نتیجه، از این نوع انسان ها می توان به عنوان ابزار بی اراده و برای کارهای پست سود جست، یا از آنان به عنوان کالای جنسی بهره مند شد و یا از اعضای بدنشان به مثابه قطعات یدکی سود برد.

چهار. ودیعه بودن جسم انسان

جسد انسان ودیعه ای الهی است که به گونه ای مشروط در اختیار آدمی نهاده شده است. نصوص متعددی گویای این باور اساسی دینی است که انسان مالک جسم خود نیست. به تعبیر دیگر، جسم ما ملک دیگری است و ما اخلاقاً حق تصرف در ملک دیگری را نداریم. در جایی که ملک دیگری در اختیار ما گذاشته می شود، این مالک است که باید خود نحوه ی تصرف و دامنه ی آن را معین سازد. به همین سبب، خداوند انتحار را منع کرده است، در نتیجه، کسی حق ندارد تن خود را نابود کند. این وظیفه و تکلیف هر مسلمان است که از بدن خود چون امانتی الهی و ودیعه ای خدایی نگه داری کند و در آن تصرفات نادرست نکند. به همین سبب، شبیه سازی انسانی که نوعی تصرف مالکانه در بدن است، ممنوع و غیر اخلاقی است. هنگامی که ما حق تصرف در بدن خود را نداریم، به طریق اولی حق تصرف در جسد دیگران را نخواهیم داشت. این چکیده ی استدلالی است که کسانی مانند منور انیس احمد، کارشناس مهندسی ژنتیک و سردبیر پیایند اسلامی (Islamica Periodica)، در میان اهل سنت مطرح می کنند. (18) طبق تقریر ریاض احمد عوده الله: «مالکیت جسد از آن انسان نیست، بلکه از نظر مسلمان، جسد ودیعه ی خداوند عزوجل نزد اوست. بنابراین نه ملک اوست، و نه کالایی است قابل تصرف.» (19) گفتنی است که محمدمهدی شمس الدین، از عالمان شیعه، نیز همین استدلال را پیش می کشد. (20) این دلیل را با تقریر اندکی متفاوت تر می توان جزو دلایل کلامی یا حتی فقهی برشمرد.

پنج. نابودی جنین های ناخواسته

نصر فرید واصل این دلیل را با عبارات عاطفی خاص و جهت دار و حزن آوری تقریر می کند و بر آن است که شبیه سازی انسانی موجب پیدایی جنین های دفورمه و بدقواره می شود. در این حالت به احتمال قوی همین که شبیه سازی کنندگان متوجه شدند جنین شبیه سازی شده دارای ویژگی های مطلوب آنان نیست، همان طور که کالاهای فاقد ویژگی های مطلوب نابود می گردند، آنان را نابود می سازند. حال در این صورت چه کسی برای آن بیچارگان اندوهناک می شود؟ پدری که سلول را فروخته است و نمی داند که به چه سرنوشتی دچار شده؟ یا مادری که رحم خود را اجاره داده و پس از تولد نوزاد را به حال خود گذاشته و در پی مشتری دیگری برای رحم خودش است؟ یا پدری که سلول را خریده و رحم را اجاره کرده است؟ یا آن زنی که از سلول شوهر باردار شده و می داند که از بانک سلول خریداری شده است و از خود شوهرش نیست؟ (21)
اینها دلایل عمده ی اخلاقی بر ضد شبیه سازی انسانی به شمار می رود. البته می توان هر سه دلیل نخست را به یک دلیل ارجاع داد و آن نقض کرامت انسانی است که صورت های مختلفی به خود می گیرد. لیکن برای تقریر بهتر بحث، این تقسیم بندی، به عمل آمد.

پی نوشت ها :

1. استادیار موسسه ی آموزش عالی ادیان و مذاهب و دانش آموخته ی حوزه ی علمیه.
2.اسلامی، شبیه سازی در آیین کاتولیک، ص 56.
3. اسلامی، شبیه سازی انسانی از دیدگاه کلامی اهل سنت، ص 88.
4. اسلامی، شبیه سازی از دیدگاه شیعه، بررسی چهار دیدگاه، ص 8.
5. شبیه سازی انسانی از دیدگاه فقه اهل سنت، ص 74.
6. [اسراء/70] مجله مجمع الفقه الاسلامی، ص 418.
7. برزنجی، عملیات اطفال الانایب و الاستنساخ البشری فی منظور الشریعه الاسلامیه، ص 102.
8. عوده الله، همان، ص 136.
9. الترکی، همان.
10. الدمرداش، الاستنساخ قنبله العصر، ص 92.
11. حمیش، قضایا فقهیه معاصره، ص 223.
12. محمدحسین، فضل الله، الاستنساخ جدل العلم والدین و الاخلاق: صص 126-127.
13. عوده الله، همان، ص 171.
14. همان، ص 99.
15. العوضی، رؤیه اسلامیه لبعض المشکلات الطبیه المعاصره، ص 125.
16. اسلامی، دروغ مصلحت آمیز، بحثی در مفهوم و گستره آن، ص 178.
17. غنیم، الاستنساخ و الانجاب، ص 147.
18. المرکز الاستشاری للدراسات و التوثیق، الاستنساخ الجینی، اخلاق علم الاحیاء، ص 10.
19. عوده الله، همان، ص 190.
20. مرکز الدراسات و الابحاث الاسلامیه- المسیحیه، الاستنساخ بین الاسلام و المسیحیه، ص 133.
21. العوضی، همان، ص 439.

چالش های اخلاقی شبیه سازی انسانی (2)

چالش های اخلاقی شبیه سازی انسانی (2)

ب. بررسی دلایل اخلاقی

آیا به کمک دلایل فوق می توان نتیجه گرفت که شبیه سازی انسانی اخلاقاً نادرست است؟ بهتر است به تحلیل مفاد آنها بپردازیم و آن گاه به این پرسش پاسخ دهیم.

یک. نقض کرامت ذاتی انسان

جدی ترین دلیل اخلاقی بر ضد شبیه سازی انسانی، در میان تقریباً همه ی مخالفان، آن است که این کار کرامت انسان را نقض می کند و او را در حد حیوانات فرو می کشد. این دلیل نیازمند تأملات جدی زیر است:
1- باید این مسأله را روشن کرد که مقصود از کرامت انسانی چیست. سه تفسیر برای کرامت انسانی در بخش اول پیشنهاد شد: نخستین معنای کرامت انسان آن است که نحوه ی تولید مثل او متفاوت از دیگر جانداران است. تفسیر دوم آن است که کرامت انسانی به سبب خزانه ی ژنتیکی خاص او است و سومین تفسیر این می تواند باشد که کرامت انسانی یعنی آن که با او مانند موش های آزمایشگاهی رفتار نشود و موضوع تجربه ها و آزمون و خطاهای ژنتیکی واقع نگردد. حال به بررسی این تعاریف و نسبت آنها به شبیه سازی انسانی می پردازیم.
2- اگر کرامت انسانی در نحوه ی تناسل و زایش او است و به هم زدن این فرایند ناقض کرامت انسانی خواهد بود، در آن صورت، به این تقریر سه اشکال اساسی وارد می شود:
یکی آن که نحوه ی زایش طبیعی انسان با بسیاری از حیوانات یکسان است، پس چرا فکر می کنیم که انسان دارای کرامتی است که حیوان فاقد آن است.
دومین اشکال این تفسیر آن است که در هر جا که نحوه ی تولید و زایش بر خلاف سنت معمولی باشد، باید حکم به نقض کرامت انسانی داد و این مسأله درباره ی نحوه ی تولد حضرت عیسی مشکل ساز خواهد بود. مسأله تنها اختصاص به آن حضرت ندارد، بلکه طبق این تقریر کسانی که از طریق لقاح برون رحمی (IVF) تولید شده اند، باید کرامت شان خدشه دار شده باشد، حال آن که خود این مخالفان در موارد گوناگونی به صراحت فتوا به جواز لقاح برون رحمی داده و آن را ناقض کرامت انسانی ندانسته اند.
سومین اشکال این تقریر آن است که طبق آن باید نحوه ی لقاح برون رحمی نیز خلاف شرع و حرام گردد، زیرا در این جا به دلیل نقض سنت تولید مثل معمولی، کرامت جنین مخدوش می گردد.
از این رو، به نظر می رسد پیوند دادن میان کرامت انسانی با نحوه ی تولید و تولد آن مخاطراتی در پی دارد، که نمی توان به آن تن داد. با توجه به همین مسأله است که ماده ی دوم اعلامیه ی جهانی حقوق بشر، هر گونه پیوندی میان حقوق انسانی فرد و نحوه ی ولادت او را بریده و چنین مقرر داشته است: «هرکس می تواند بدون هیچ گونه تمایز مخصوصاً از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیده ی سیاسی یا هر عقیده ی دیگر و همچنین ملیت، وضع اجتماعی، ثروت، ولادت، یا هر موقعیت دیگر از تمام حقوق و کلیه آزادی هایی که در اعلامیه ی حاضر ذکر شده است، بهره مند گردد.» [اعلامیه ی جهانی حقوق بشر]
3- تفسیر دیگری که از نقض کرامت انسانی می توان به دست داد آن است که بگوییم کرامت انسانی در گرو مجموعه ی خزانه ی ژنتیکی او است و دستکاری این ترکیب به نقض کرامت او می انجامد. از این منظر، چون در شبیه سازی انسانی، با ژن های انسانی بازی می شود، این کار ناقض کرامت انسانی است. (1)
اگر این تفسیر را بپذیریم، باز دچار مشکل می شویم. زیرا نخستین و جدی ترین اشکال این تفسیر کلیت آن است. از این منظر، هر نوع دستکاری ژنتیکی و خزانه ی کروموزومی انسان، غیر اخلاقی خواهد بود، حال آن غالب مخالفان شبیه سازی انسان، از جمله یوسف قرضاوی، وهبه الزحیلی و رأفت عثمان، دستکاری های درمانی را پذیرفته اند. از این رو، با این تفسیر ما شاهد ناسازگای در موضع گیری خواهیم بود. اگر این تفسیر درست باشد، باید هر نوع دستکاری ژنتیکی منع شود، حال آن که کسانی مانند رأفت عثمان حتی دستکاری های ژنتیکی برای تغییر رنگ مو و چهره را نیز مجاز می شمارند، در این صورت، یا باید طبق همین منطق، شبیه سازی انسانی را مجاز شمرد، یا هر نوع دستکاری را منع کرد و یا آن که تفسیر دیگری از نقض کرامت انسانی به دست داد.
این نگرش، گویی بر این باور است که انسان یعنی مجموعه ای از ژن های معین، اما «اعلامیه ی بین المللی داده های ژنتیک انسانی» (2) آگاهانه از این احساس دوری جسته است، چرا که این نگرش پیامدهایی دارد که در جای خود به آنها اشاره شده است. ماده ی سوم این اعلامیه درباره ی «هویت شخص» چنین مقرر می دارد:
«هر فرد ساختار ژنتیکی مشخصی دارد، در عین حال هویت یک فرد به خصوصیات ژنتیکی وی محدود نمی شود و در شکل گیری آن شاخص های تربیتی، محیطی و فردی و نوع روابط عاطفی، اجتماعی، معنوی، و فرهنگی با دیگران نقش دارند و عنصر آزادی در آن موثر است.» (3)
4- تفسیر سومی که از کرامت انسانی می توان به دست داد آن است که انسان موجودی است متفاوت از دیگر موجودات زنده و تافته ای است جدا بافته. از این رو، نباید با او مانند حیوانات رفتار نمود. اما شبیه سازی انسانی این کرامت را نقض می کند. زیرا انجام این عمل نیازمند آن است که با انسان نیز مانند خوکچه های هندی و موش های آزمایشگاهی رفتار شود و همان آزمایش هایی که بر موش ها انجام می شود، بر انسان نیز انجام شود و این کار نقض کرامت انسانی را در پی دارد. کسانی مانند دبیر کل رابطه العالم الاسلامی [الترکی، همان] و صبری دمرداش [الدمرداش، همان: 92] ظاهراً مقصودشان از نقض کرامت انسانی همین است. قرضاوی با همین تفسیر است که تاکید می کند درست نیست که در آزمایش های علمی انسان با حیوانات و نباتات یکی شمرده شود [حمیش، همان:223].
این تفسیر نیز با معضل روبه رو می گردد، زیرا طبق این استدلال، نه تنها شبیه سازی انسانی که هر نوع آزمایشی بر روی انسان غیر اخلاقی خواهد بود. دستاوردهای گوناگون پزشکی در عرصه های مختلف از واکسن هاری گرفته تا پرتونگاری و ژن درمانی و درمان با اشعه، که امروزه در سطح وسیعی اعمال می شود و مقبولیت اخلاقی نیز دارد و کسانی مانند قرضاوی نیز آنها را تأیید می کنند، یک دوران آزمایشی را پشت سر گذاشته اند. در این دوره برای فهم کارآیی درمانی خاص و شناخت عوارض ناشناخته و احتمالی آنها، این درمان ها تنها بر روی افراد خاص اعمال می شده است و غالباً نه آزمایش کنندگان می توانستند به روشنی دریابند که انجام این درمان ها یا مصرف این داروها، چه نتایجی دارد و نه اشخاصی که مورد آزمایش قرار می گرفتند. این دوران معمولاً با ترس و هراس، ابهامات و در مواردی قربانی شدن همراه بوده است. در نتیجه، باید همه ی این گونه آزمایش ها و دستاوردهای آنها غیر اخلاقی قلمداد شود. از این منظر، میان عمل لقاح برون رحمی، هنگامی که برای اولین بار بر انسانی انجام می شد، با شبیه سازی انسانی برای اولین بار تفاوتی وجود ندارد. در هر دو مورد با کاربست تکنیکی که در سطح حیوانی موفق بوده است، انسان موضوع آزمایش علمی واقع شده است.
بنابراین اگر تفسیرمان از نقض کرامت انسانی این باشد، باید به لوازمی ناپذیرفتنی تن در دهیم. همچنین این تفسیر دارای تعارض درونی است و با دیگر مواضع مخالفان شبیه سازی انسانی ناسازگاری خواهد داشت.
در این جا باید دو نکته را از یکدیگر تفکیک کرد: یکی منع هر نوع آزمایش علمی و تجربی بر روی انسان و غیر اخلاقی خواندن آن، و دیگری کوشش جهت وضع ضوابط اخلاقی برای انجام آزمایش هایی از این دست. اما در سخنان مخالفان شبیه سازی انسانی این مسأله مورد توجه قرار نگرفته است. واقعیت آن است که در طول تاریخ، از انسان های فراوانی برای انجام آزمایش های مختلفی استفاده و با آنان مانند موش های آزمایشگاهی رفتار شده است. در دوران استیلای حکومت نازی در آلمان و طی جنگ جهانی دوم (1939-1945م)، هزاران تن در آزمایشگاه های مختلف بازداشتگاه ها مانند خوکچه های هندی مورد آزمایش قرار گرفتند. به نام علم و برای پیشرفت آن، آزمایش های وحشیانه ای بر آنان اعمال شد؛ برخی را تا حد مرگ منجمد، برخی را به تدریج از اکسیژن محروم، برخی را عامدانه به وبا آلوده، و برخی را مقطوع النسل کردند. هدف از این آزمایش ها آن بود تا تأثیرات آنها بر قربانیان مطالعه شود. پس از جنگ عده ای از پزشکانی که این آزمایش ها را انجام می دادند محاکمه و به عنوان جنایتکار جنگی به دار آویخته شدند. اعمالی از این دست به تدوین ضوابطی برای آزمایش بر انسان انجامید که در سال 1947 م. طی ده ماده به نام "نورمبرگ کُد" منتشر شد. نخستین ماده از این مجموعه ضوابط اخلاقی، بر رضایت آگاهانه و آزادانه فردی که تحت آزمایش قرار می گرفت، تأکید داشت و آن را در هر آزمایشی شرط لازم می شمرد. (4)
این مسأله مختص به دولت نازی نبود، حتی پس از این ماجرا در ایالات متحده ی آمریکا آزمایش هایی از این قبیل صورت گرفت. برای مثال طی دهه ی 1940 تا 1950 م. بدون آن که رضایت زنان باردار کسب شود، به آنان محلول رادیواکتیویته داده می شد تا میزان آهن خون آنان اندازه گیری شود. در نیمه ی 1950 م. دانشمندان در بیمارستانی در ایالت یویورک کودکانی را به هپاتیت مبتلا ساختند تا واکسن آن را بر آنان آزمایش کنند. در اوایل 1960 م. نیز در بیمارستانی در بروکلین، عامدانه سلول های سرطانی را زیر پوست بیمار مسنی تزریق کردند، تا پاسخ های ایمنی بدن وی را بررسی کنند و از همه شرم آورتر تحقیقات چهل ساله ی مربوط به سیفلیس در تاسکجی (Tuskegee) در ایالت آلاباما بود که بعدها بیل کلینتون، رئیس جمهور وقت آمریکا، در سال 1997م. بابت آن رسماً از بازماندگان و خانواده های آنان عذرخواهی کرد. در این آزمایش بلند مدت، 600 تن آفریقا- آمریکایی فقیر و بیسواد که دو سوم آنان از بیماری سیفلیس رنج می بردند زیر نظر گرفته شدند و عامدانه بیماران را از بیماری شان بی خبر نگه داشتند. ماجرای این تحقیق در سال 1972م. به وسیله ی مطبوعات افشا شد. (5)
اینها بخشی از فجایعی است که به نام علم و بر ضد انسان ها انجام گرفته است. اما خطای اصلی در این گونه آزمایش ها اصل آزمایش ها نیست؛ زیرا محکوم ساختن اصل آزمایش، یعنی دست کشیدن از هر آزمایشی که در آن شخص انسان موضوع آزمایش است. از این منظر، حتی آزمایش یک قرص ساده ی میگرن بر انسان خطا خواهد بود. نادرستی و غیر اخلاقی بودن آزمایش های فوق در آن بود که یا بیماران از اصل آزمایش بی خبر بودند و عامدانه سعی می شد تا بی خبر نگه داشته شوند، مانند آزمایش های نیویورک و تاسکجی، یا آن که اساساً مسلوب الاختیار بودند و به زور آنان را مورد آزمایش قرار می دادند. به همین سبب، متخصصان اخلاق زیستی، به جای مخالفت با اصل این قبیل آزمایش ها کوشیدند اصولی را تدوین کنند که راهنمای عمل محققان در این قبیل آزمایش ها باشد. برآیند این تأملات، بیان چهار اصل اساسی حوزه ی اخلاق زیستی است که عبارتند از:
1- اصل لاضرر (The principle of non maleficence)؛
2- اصل سودمندی (The princeple of beneficence)؛
3- اصل عدالت (The princeple of The Justice)؛
4- اصل خودمختاری یا استقلال انسان (The principle of (autonmy). (5
ماحصل این اصول آن است که با هر انسانی به مثابه یک انسان و همان گونه که انتظار داریم با ما رفتار شود، رفتار کنیم و به آنان همچون غایتی فی نفسه، نه ابزاری برای مقصد خویش بنگریم. این نگرش مستلزم آن نیست که هیچ آزمایشی بر دیگران انجام نشود، بلکه آن را زمانی مشروع و اخلاقی می شمارد که اعلام گردد و شخص مورد آزمایش نیز آگاهانه و با آزادی کامل رضایت خود را نسبت به انجام چنین آزمایش هایی اطلاع دهد. مفهوم رضایت (consent) و مسأله ی رضایت اعلام شده و صریح (informed consent)، از مفاهیم کلیدی حوزه ی اخلاق و به خصوص اخلاق زیستی است. نحوه ی تحصیل رضایت و تشخیص نوع معتبر از غیر معتبر آن از مسایل جدی این حوزه است که خارج از بحث ماست. (6)
البته در این جا می توان به نفع دلیل فوق این گونه استدلال کرد که در شبیه سازی انسانی امکان تحصیل رضایت جنین نیست و چه بسا او به آن نحو تولید مثل راضی نباشد و این حق او است که به شکل طبیعی زاده شود، در نتیجه، شبیه سازی انسانی خطاست. در این جا در صدد تحلیل این استدلال نیستیم، تنها یک نکته در پاسخ آن می توان گفت. اگر این استدلال درست باشد، به همان قوت بر ضد لقاح برون رحمی به کار گرفته می شود، زیرا در آن جا نیز امکان تحصیل رضایت جنین نیست و این حق اوست که به طریقی طبیعی زاده شود. گاهی کسانی مانند منور احمد انیس به همین شکل استدلال کرده، می گویند این حق طفل است که به طریق طبیعی، نه از راه آزمایشگاهی، زاده شود. (7) غافل از این که دلیل لقاح برون رحمی را نیز نفی خواهد کرد و بر ضد آن به کار خواهد رفت. از این رو، این استدلال نیز سودی نخواهد بخشید.
سخن کوتاه، اگر مقصود کسانی که از این منظر با شبیه سازی مخالفت می کنند صرف انجام آزمایش بر روی انسان باشد، نه تنها ناپذیرفتنی است، بلکه با دیگر مواضع آنان ناسازگار است. اگر هم مقصود تنها آزمایشی از نوع شبیه سازی انسانی است، باید نشان دهند که این قبیل آزمایش ها چه تفاوت ماهوی با دیگر آزمایش ها دارد و چرا تنها این نوع آزمایش خطاست. اما در این زمینه کوششی صورت نگرفته است و مسأله ی نقض کرامت انسانی به ابهام و اجمال برگزار شده است. در نتیجه، دلیل او بر ضد شبیه سازی انسانی به شکلی که ارایه شده است، نمی تواند شبیه سازی انسانی را منطقاً عملی غیر اخلاقی نشان دهد.

پی نوشت ها :

1. عوده الله، همان، ص 136.
2. این اعلامیه در 16 اکتبر 2003 به تصویب سی و دومین کنفرانس عمومی یونسکو رسیده و دارای 27 ماده است. برای آشنایی با مفاد این اعلامیه، ابعاد و نگرش اسلامی به آن، نک: «اعلامیه بین المللی داده های ژنتیک انسانی: دغدغه ها، رویکردها و سازگاری آن با دیدگاه های اسلامی، رحیم نوبهار، نامه مفید، شماره 46، بهمن و اسفند 1383ش، ص 1.
3. اعلامیه بین المللی داده های ژنتیک انسانی، سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد یونسکو (این اعلامیه با اکثریت آرا در تاریخ 16 اکتبر 2003 م. به تصویب سی و دومین کنفرانس عمومی یونسکو رسیده است.)
4. عباسی، مجموعه کدهای اخلاق پزشکی: ص 11.
5. King, medical ethics: Encarta
6. See: medical ethics, William Rudick, in Encyclopedia of Ethics, Ed. Lawrence C. Becker, Charlotte B. Becker, New York, Routlege, 2001, V.2.P. 1063; Health Care Ethics: Principes & Problems, Thomas M. Garrett, Harold W. Baillie, Rosellen M. Garrett, New Jersey, Prentice Hall, 1993, P.28 & Principles in Bioethics, The Nathanaiel Centre The New Zealand Nathaniel. org.nz. Catolic Bioethics Cetre. Available at:
7. for instance see: consent entry in Encyclopedia of Ethics, V.1.P. 299.
8. الکمرکز الاستشاری، همان، ص 11.

منبع:پایگاه نور

چالش های اخلاقی شبیه سازی انسانی (3)

چالش های اخلاقی شبیه سازی انسانی (3)

دو. ایجاد انسان های درجه دوم

طبق این دلیل، شبیه سازی انسانی به ایجاد انسان های درجه دوم می انجامد، پس غیر اخلاقی است. در نقد این دلیل، چند نکته گفتنی است.
1- منتقدان باید ملازمه ای منطقی میان این نوع تولید مثل و درجه دوم شدن شخص نشان دهند. لیکن از سوی آنان در این مورد کوششی صورت نگرفته است و آنان در اینجا به تکرار صرف این ادعا پرداخته و تقریرهای مختلفی از آن به دست داده اند. به نظر نمی رسد که میان این تکنولوژی با ارزش انسانی فرد، رابطه ای مثبت یا منفی وجود داشته باشد.
2- می توان به سود دلیل فوق این گونه استدلال کرد که در این تکنولوژی، به دلیل دخالت ماشین و ماشینی شدن تولید انسانی، شخص گویی موجودی کمتر از حد طبیعی و غیر طبیعی خواهد بود و همین مسأله موجب می شود تا به او به عنوان انسان درجه دوم نگاه شود. اما اگر این استدلال را بپذیریم، با همان قوت و شدت باید لقاح برون رحمی را غیر اخلاقی خواند؛ زیرا در این جا نیز نحوه ی تولید مثل، ماشینی و با دخالت دیگران صورت گرفته است.
3- ممکن است ادعا شود نگاه درجه دومی به انسان ناشی از آن است که برای هر کس این امکان فراهم می شود تا فرزند خود را طبق مشخصاتی که سفارش می دهد و به گفته ی برخی از مخالفان: « مواصفات حسب الطلب» یا طبق سفارش، پدید آورد. در نتیجه، گویی کسی به کارخانه ای سفارش ساخت نوعی محصول با ویژگی های خاص داده است. در آینده نیز به چنین شخصی به عنوان موجود دست دوم نگریسته می شود. اما این دلیل اگر پذیرفتی باشد، در موراد دیگر نیز قابل اعمال است. برای مثال، در مواردی از لقاح برون رحمی گونه ای به گزینی صورت می گیرد. در این مورد، نخست تخمک ها و اسپرم های خاصی، که قابلیت بهتری دارند، برای باروری انتخاب و دیگر مواد باقی مانده حذف می شود. پس از باروری و لانه گذاری تخمک بارور شده در رحم، تخمک های بارور شده ی اضافی نابود یا منجمد می شود. از این رو، باید این کار را غیر اخلاقی خواند، حال آن که مجمع الفقه الاسلامی این کار را مجاز شمرده است. افزون بر این، از گذشته های دور افراد برای ازدواج و داشتن فرزندانی از نوع خاص و با ویژگی های مطلوب خود به دنبال زنانی با صفات معین بوده اند، حتی پس از ازدواج نیز برای این که فرزندان آنان دارای صفات خاصی باشند، غذاها یا میوه های معینی مصرف می کرده اند. از این رو، باید همه ی این اعمال غیر اخلاقی باشد. ممکن است گفته شود که این اعمال ظنی و غیر علمی بوده است، اما این پاسخ قانع کننده نیست؛ زیرا مدار در حکم اخلاقی، نیت فاعل است و در این موارد نیت فاعل نیز انتخاب فرزندی خاص و دوری از فرزندانی دیگر بوده است.
از آن گذشته، در روایات متعدد دینی ما مواردی وجود دارد که در آنها رسول خدا(ص) برای انتخاب زنان معیارهایی توصیه کرده است که برخی از این معیارها ناظر به ویژگی جسمانی و صوری آنان است و هدف نیز تولید فرزندانی با صفاتی معین معرفی شده است. در برخی از این روایات، اوصاف جسمانی مطلوب زنان به تفصیل آمده است، از رنگ رخساره تا قد و قامت و مانند آن. (1) در نتیجه، نه تنها کوشش برای داشتن فرزندانی خاص غیر اخلاقی نیست، بلکه سنتی دینی نیز به شمار می رود.
4- گاه به سود دلیل فوق این گونه استدلال می شود که به کمک این تکنولوژی می توان طبقه ای از کارگران و افراد درجه دوم به وجود آورد. عمرالالفی از کسانی است که این گونه استدلال می کنند. (2) اما این دلیل نیز به سه جهت برای غیر اخلاقی شمردن شبیه سازی انسانی کافی نیست. نخست آن که گناه امکان و فرصتی که این تکنیک فراهم می آورد نباید به پای اصل آن نوشته شود و باید میان نتایج مستقیم یک عمل و نتایج ناخواسته و احتمالی آن تفاوت گذاشت. دیگر آن که اگر به کمک این تکنولوژی، بتوان انسان های درجه دوم به وجود آورد، می توان انسان های متعادل و انسان های برتر نیز به وجود آورد. پس تنها به دلیل فوق نمی توان آن را غیر اخلاقی خواند. سوم آن که گاه درست برعکس دلیل فوق، بر ضد شبیه سازی انسانی استدلال می شود که به کمک آن می توان سوپرمن ها و انسان های فوق العاده به وجود آورد. و این نمونه ای از مواردی که این دلایل همدیگر را خنثی می کنند؛ زیرا در این جا گاه گفته می شود که شبیه سازی انسانی به ایجاد انسان های درجه دوم می انجامد و گاه ادعا می شود که به انسان های فراتر از درجه اول می انجامد. یا هر دو خطا است، که هیچ، یا هر دو درست است که در آن صورت این گناه خود شبیه سازی انسانی نیست، بلکه ناشی از استفاده های خاص از آن است. یا آن که یکی از این دو خطا است که مدعیان باید یکی را اثبات و دیگری را ابطال کنند. نکته ی تأمل برانگیز آن که برخی از منتقدان، همزمان به هر دو دلیل استناد می کنند تا نشان دهند که شبیه سازی انسانی خطاست.
5- ممکن است مقصود از این دلیل آن باشد که بر اثر شبیه سازی انسانی، کسانی به عنوان وسیله ی نجات دیگری ایجاد می شوند و در نتیجه ممکن است نزد والدین محترم باشند، اما نه به عنوان فرزند، بلکه به عنوان وسیله ی نجات. توضیح آن که، در صورت موفقیت این تکنیک، افراد در جایی به شبیه سازی انسانی متوسل می شوند که هدفشان حل یک مشکل جدی باشد. فرض کنیم، دختری مبتلا به سرطان خون و نیازمند تزریق مغز استخوان است. اما در صورتی این تزریق موفق خواهد بود که بدن وی آن را پس نزند و این نیز مستلزم وجود فردی است که از نظر ژنتیکی همانند او باشد. در این جا ممکن است والدین او به شبیه سازی انسانی اقدام کنند و جان فرزند خود را نیز نجات دهند، لیکن همواره به نوزادی که دخترشان را نجات داده است به چشم یک موجود دست دوم نگاه خواهند کرد. (3) از نظر برخی حتی اگر والدین به فرزندان خود به چشم فرزندی بنگرند، همین که آن فرزند در سال های بعد از فلسفه ی به دنیا آمدنش با خبر شود، حس خواهد کرد که موجود دست دومی است و ناخواسته به دنیا آمده است.(4)
در پاسخ این فرض بهتر است یک مورد واقعی را در همین مورد بازخوانی کنیم. انیسا ایالا (Anissa ayala) دختر دانش آموز شانزده ساله ای بود که در سال 1988م. ناگهان متوجه سرطان خون خود شد و دریافت که نیازمند پیوند مغز استخوان است. هیچ کس در میان خانواده و اطرافیان او نبود که مغز استخوانش با او پیوند بخورد. پدرش 45 و مادرش 42 ساله بودند. مادرش عمل بستن لوله فالوپ را از سر گذرانده و سنش برای بارداری بالا بود. با این حال تنها راه حل، بارداری بود. اما احتمال موفقیت این کار فقط 25% بود. با یک جراحی مجدداً مادر امکان بارداری را به دست آورد و باردار شد. وی در سال 1990 م. دختری زایید که نامش را ماریسا (marissa) نهادند و پس از 14 ماه، در ژوئیه 1991، عمل نقل مغز استخوان او به خواهرش انجام شد. پنج ساله بعد شبکه CNN به مناسبت پنجمین سالگشت این حادثه جشنی برگزار کرد که مردم مشتاقانه آن را دنبال می کردند. در این جشن دو خواهر در کمال سلامتی همراه والدین خود نشسته بودند. هنگامی که گزارشگر از ماریسای شش ساله خواست تا سخنی برای مخاطبان ببینندگان برنامه بگوید، وی با سادگی و عشق و علاقه گفت: «زندگی خواهرم را نجات دادم.» پدر و مادر به سرعت او را در آغوش گرفتند و اشک از چشمان گزارشگر و مشاهده کنندگان سرازیر شد. (5)
لی سیلور پس از نقل این ماجرا می گوید: اگر شبیه سازی ممکن بود، می شد همین تکنیک را با مخاطرات کمتر برای ایجاد ماریسا به کار گرفت. سپس وی می پرسد: حال آیا کسی ماریسا را به دلیل آن که با هدف خاصی زاده شده است، دوست ندارد یا با او مانند موجود درجه دوم رفتار می کند؟ اگر در این داستان شما پدر انیسا بودید چه تصمیمی اتخاذ می کردید؟ (6)
6- ممکن است گفته شود مقصود از این دلیل آن است که در آینده جامعه به کسانی که از طریق شبیه سازی انسانی متولد شده اند، به دلیل نحوه ی شکل گیری و ایجاد آنان، به چشم موجودات دست دوم خواهد نگریست، در نتیجه، شبیه سازی انسانی غیر اخلاقی است. اما این تقریر نیز از چند جهت ناپذیرفتی است.
نخست آن که به همین دلیل می توان لقاح برون رحمی را غیر اخلاقی خواند؛ زیرا آنان نیز ممکن است در آینده دچار چنین مشکلی شوند. از قضا همین هراس درباره ی فرزندانی که از طریق لقاح برون رحمی تولید می شوند وجود داشت و مخالفان فکر می کردند که با آن به مثابه افراد درجه دوم برخورد خواهد شد. لیکن برعکس در عمل نشان داده شد که آنان از محبت بیشتری برخوردار هستند. (7)
دوم آن که این تقریر بر این فرض استوار است که نحوه ی ولادت افراد در شخصیت و کرامت انسانی آنان دخیل است، حال آن که چنین نیست و انسان هر گونه زاده شود، انسان است. در قرآن کریم نیز همه ی انسان ها از نفس واحده آفریده شده اند. از این رو، انسانیت آنان ربطی به نحوه ی تولد آنان ندارد. نخستین بند اعلامیه ی جهانی حقوق بشر نیز، همه ی انسان ها را بدون در نظر گرفتن هر گونه تفاوتی از جمله نحوه ی "ولادت" برابر شمرده است. این تقریر در نهایت به نوعی تبعیض می انجامد که قابل دفاع نخواهد بود.
سوم آن که اگر هم این احتمال درست باشد، گذرا خواهد بود و همین مسأله هنگام تولد نخستین نوزاد از طریق لقاح برون رحمی، یعنی لوییز براون پیش آمد و مسأله به سرعت عادی شد. این دختر در تاریخ 25 ژوئیه 1978 م. در بیمارستانی در اولدهام انگلستان با عمل سزارین و در سلامتی کامل به دنیا آمد. (8) مادر این دختر یعنی، لزلی براون (Lesley Brown) نقل می کند هنگامی که از زایشگاه بیرون آمد، همسایگانی که او را از لقاح برون رحمی بر حذر داشته بودند، با حیرت به درون کالسکه نوزاد می نگریستد و انتظار داشتد که موجود عجیبی شبیه مسخ شدگانی که در فیلم های تخیلی دیده اند، ببینند. (9)
بنابراین تصوراتی از این دست ممکن است در باره ی هر نوع تکنولوژی جدید، به ویژه تکنولوژی تولید مثل، به وجود آید، لیکن نمی پاید و از بین می رود. از این رو، نمی توان از این تصورات عمومی غیر اخلاقی بودن شبیه سازی انسانی را نتیجه گرفت.
چهارم آن که اگر هم این قضاوت عمومی در جامعه بپاید، باید با آن به مثابه نوعی تبعیض بر اساس نحوه ی ولادت که مغایر حقوق اساسی هر انسانی است مبارزه کرد، نه این که شبیه سازی انسانی را منع کرد و غیر اخلاقی شمرد. اگر در جامعه ای رنگین پوستان تحقیر می شوند و مورد تبعیض قرار می گیرند، باید با این تبعیض مخالفت کرد، نه این که برای پیشگیری از این قبیل تبعیض ها به والدین آنان گفت که تولید مثل نکنند و فرزند به دنیا نیاورند تا مورد تبعیض قرار نگیرند.
اگر شبیه سازی انسانی محقق شود، واقع آن است که حیرت و شگفتی درباره ی آنان دقایقی بیش نمی پاید و افراد به هر شکل زاده شده باشند، عادی قلمداد می شوند. آنان نیز باید مانند دیگران از حقوق یکسانی برخوردار گردند. آنان نیز نه ماه را در رحم می گذرانند و همچون دیگران تغذیه می شوند. تنها تفاوت آنها با دیگران آن است که حامل ژن های انتخاب شده هستند، نه ژن های آمیخته و تصادفی و این تفاوت، نمی تواند اخلاقاً دلیل تبعیض به شمار رود. بنابراین این دلیل نیز نمی تواند شبیه سازی انسانی را اخلاقاً نفی کند.

سه. استفاده ی ابزاری از انسان ها

این دلیل نیز در تحلیل نهایی، ناپذیرفتنی و غیر وارد است. اگر هم پذیرفتنی باشد، مشترک الورود است. در نقد این دلیل نکات زیر گفتنی است.
1- بر فرض تمامیت و قبول این دلیل، باید لقاح برون رحمی نیز تحریم و غیر اخلاقی شمرده شود، زیرا این دلیل با همان قوت بر ضد تکنولوژی نیز به کار می رود. اما مجمع الفقه الاسلامی و دیگر مجامع اسلامی، گونه های خاصی از این نوع باروری را مجاز و مشروع و در نتیجه اخلاقی شمرده اند. از این رو، به نظر می رسد که مخالفان شبیه سازی انسانی در این مورد دچار ناسازگاری منطقی شده اند.
2- در تقریر این دلیل می توان گفت که استفاده ی ابزاری از انسان ها بر اثر شبیه سازی انسانی، عمدتاً به سه صورت جلوه گر می شود. یک، استفاده ی جنسی ناسالم از انسان ها. (10) دیگری استفاده از آنان به عنوان بانک اعضا. (11) سوم، استفاده از آنان در کارهای سنگین و پستی که دیگر افراد حاضر به انجام آنها نیستند. (12)
حال، به تحلیل این شقوق بپردازیم. نخست آن که به فرض صحت، این اشکال بر دیگر شیوه های تولید مثل، حتی لقاح طبیعی نیز وارد است. در شبیه سازی انسانی، به گفته ی مخالفان، تنها نیازمند یک تخمک و یک هسته ی سلول جسمی سالم هستیم تا پس از ترکیب آنها و فعال سازی تقسیم سلولی، آن را در رحمی بکاریم. در تولید مثل طبیعی نیز تنها نیازمند یک تخمک و اسپرمی سالم هستیم تا تخمک را بارور ساخته، در رحم رشد دهیم. از نظر منطقی هیچ تفاوتی میان این دو شیوه در باب استفاده های بعدی وجود ندارد. پس چرا باید فکر کنیم که این دلیل تنها بر ضد شبیه سازی انسانی به کار گرفته می شود.
3- انجام شبیه سازی انسانی برای استفاده ابزاری از انسان ها مقرون به صرفه نیست. غالب مخالفانی که این اشکال را مطرح ساخته اند، یا تصور روشنی از شبیه سازی انسانی ندارند یا با مخارج معمولی چنین کاری آشنا نیستند، و گرنه این دلیل را پیش نمی کشیدند. زیرا راه های آسان تر و ارزان تری برای استفاده های ابزاری سه گانه ی فوق وجود دارد. کافی است تا دلیل فوق را کمی محک بزنیم و با مثالی قوت آن را بسنجیم.
فرض کنیم کسی بخواهد انسانی را شبیه سازی کند و از او تمتع جنسی ببرد و یا بخواهد یکی دو جین زن شبیه سازی شده را برای بردگی جنسی به کارگیرد. یا باز فرض کنیم شخص دولتمندی بخواهد از کلیه های سالم و جوان یک فرد استفاده کند و یا یک کارخانه دار برای مشاغل پست و حتی خطرناک و کشنده صد کارگر را اجیر کند. این افراد دو راه در پیش دارند، راه اول شبیه سازی انسانی است. آنان می توانند افراد مورد نظر خود را با مشخصاتی که دارند، بی کم و کاست، تولید کنند. نخستین اقدام برای شبیه سازی انسان، تهیه تخمک سالم است. طبق گزارش ها، چیزی حدود 10 هزار دلار قیمت یک تخمک است. پس از تهیه تخمک و با این فرض که هسته ی سلول مجانی است، نوبت به باروری این تخمک می رسد. هزینه ی اعلام شده ی این کار به وسیله ی شرکت کلوناید، 200 هزار دلار است. اما پس از بارور ساختن تخمک، باید آن را به مدت نه ماه در رحمی گذاشت و این کار، با نرخ جهان سومی هم که حساب کنیم، مبلغی بین 10 تا 17 هزار دلار خواهد بود. (13)
پس از زایمان نیز این نوزاد باید دو سال دوران شیرخوارگی را بگذراند و آن گاه حدود پانزده یا شانزده سال، وقت و هزینه صرف شود تا این فرد به بلوغ کامل جسمانی برسد و آماده ی هر گونه بهره برداری شود. مجموع هزینه های انجام شده طی این مدت بلند، حدود 500 هزار دلار خواهد بود. بدین معنا که هر کس خواستار سوء استفاده ی جنسی یا کلیه ی یدکی، یا بیگاری و کار سنگین و پست از کسی باشد لازم است 500 هزار دلار هزینه و سالیان درازی نیز صبر کند، تا نوبت به بهره وری او برسد. این راه اول.
اما راه دوم آن است که برای مصارف فوق از انسان های موجود بهره برداری شود. یعنی به جای آن که کسی امروز اقدامی پر هزینه کند تا سالیانی بعد نتیجه بگیرد، به بازار مربوطه رفته و فرد مورد نظر خود را با همان ویژگی هایی که مد نظر دارد، با هزینه ای بسیار اندک به دست آورد. برای این کار وی می تواند با هزینه کردن چند هزار دلار، در یکی از کشورهای جهان سوم مانند تایلند هر نوع بهره برداری جنسی انجام دهد. امروزه راه هایی منظم و سازمان یافته برای انجام این نوع کارها در این قبیل کشورها وجود دارد که بخشی از "صنعت توریسم" جنسی (sex-tourism industry) را تشکیل می دهد و: « تورهای دربست، که هدفش معطوف به فحشا است، مردان را از اروپا، آمریکا و ژاپن به این نواحی می کشاند.» (14)
با مبلغی حدود 10 هزار دلار می توان هر نوع کلیه ای را از طریق دلالان و بنگاه هایی که به خرید و فروش اعضای بدن انسان مشغولند، به دست آورد. با پرداخت چند هزار دلار می توان کسانی را به دست آورد که حاضرند کثیف ترین کارهای یدی را انجام دهند. کافی است در این مورد همان کاری را انجام دهیم که کشورهای توسعه یافته با کشورهای در حال توسعه انجام می دهند؛ یعنی انتقال تکنولوژی صنعتی خود به آن کشورها و استفاده از نیروی کار فراوان و ارزان برای کارهای خطرناک و مضر. شرکت بوپال در هند، تنها یک نمونه است. برای فهم این راه کافی است که گزارش های مختلف و گاه تکان دهنده درباره ی بردگی جنسی در جهان سوم، خرید و فروش اعضای بدن انسان و تجارت نیروی کار را در روزنامه ها، مجلات و بولتن ها بخوانیم. با یک حساب سرانگشتی می توان دریافت که از این دو راه، راه دوم مطئن تر، ارزان تر، کاراتر و از جهات مختلف مناسب تر است.
4- این دلیل بر دو فرض اصلی استوال است. یکی بدخواهی والدین است. طبق این فرض، والدینی که اقدام به شبیه سازی انسانی می کنند، می خواهند از او به مثابه قطعه ای یدکی در کارهای پست استفاده کنند. برای مثال گفته می شود که والدین می توانند برای تأمین سلامت فرزند خود که بیماری کلیوی دارد، فرزند جدیدی شبیه سازی کنند و بعدها کلیه های او را برداشته جای کلیه های معیوب فرزند اصلی بگذرانند. در این فرض، رابطه ی والدین با فرزند شبیه سازی خود چنان تصویر شده است که او را نه به مثابه انسان بلکه همچون شیء بی جانی می نگرند، که با او هر رفتاری مجاز است. اما این فرض نه تنها با مشاهدات بیرونی تأیید نمی شود، بلکه افزون بر آن با اصول دینی و آموزه های ما ناسازگار است و خلاف قاعده ی صحت است که از اساسی ترین مفروضات عقلایی است. چرا باید فکر کنیم که والدین می خواهند فرزندی را شبیه سازی کنند تا او را در کارهای کثیف بدنی یا جنسی به کار گیرند؟ آیا این نگرش ریشه در اخلاق دارد، یا خود نگاهی ضد اخلاق به مسایل است؟
اکثر سناریوهایی که در این باره طراحی شده اند، بر همین بنیاد دفاع ناپذیر قرار دارند. اگر قرار است که تخمک بارور شده در رحم انسانی رشد کند، که تاکنون چنین بوده است، بنابراین شخص شبیه سازی شده، حداقل مادری خواهد داشت که حاضر نیست او را قربانی این گونه استفاده های نادرست کند. اگر هم ادعا شود این مادر او را قربانی خواهد کرد، در این صورت، می توان منطقاً و با آمار مادران فراوانی را نشان داد که از سر نیاز عملاً با فرزندان خود که از راه معمولی زاده شده اند، چنین کرده اند. این مسأله نشان می دهد این گونه سوء استفاده ها ربطی به نحوه ی زایش آنان ندارد، بلکه علت این قبیل رفتارها را باید در جای دیگری یافت. این دشواری هنگامی جدی تر می شود که در نظر بگیریم این دلیل بر ضد شبیه سازی انسانی در جوامع اسلامی به کار گرفته می شود. در این جا خانواده ی مسلمانی که شبیه سازی انسانی تنها راه داشتن فرزند برای آنان به شمار می رود، در پی حکم این مسأله هستند، آن گاه در رد این خواسته گفته می شود که از این شخص شبیه سازی شده در راه خواسته های جنسی استفاده خواهد شد. در این جا اساساً گاه فراموش می شود که این دلایل، اگر هم درست باشد، در جوامع اسلامی و با این فرض که مخاطبان مسلمان هستند، وجهی ندارند و درست نیستند. این جاست که مخالفان شبیه سازی انسانی آموزه های اساسی اسلام و فضای اجتماعی خود را فراموش کرده، همان دلایلی را که در غرب بر ضد شبیه سازی انسانی وجود دارد با رنگ و لعاب بیشتر بومی ساخته، مطرح می کنند، بی آن که توجه داشته باشد که این دلایل در فرهنگ خاصی معنا دارد.
برای مثال، یکی از این دلایل آن است که استفاده ی ابزاری از انسان می شود. گفتنی است که این نقد، تنها در جایی که دلیل فوق بر ضد زوجین به کار می رود، کارآیی دارد، و نمی تواند کل دلیل را نقض کند، اما همین مقدار برای نقد کلیت آن کافی است، زیرا بحث در این نیست که ثابت شود "همه ی انواع شبیه سازی انسانی درست است"، بلکه در پی اثبات این مطلب هستیم که "چنان نیست که همه ی انواع شبیه سازی انسانی نادرست باشد". نقد حاضر نیز این وظیفه را انجام می دهد. بنابراین این فرض حداقل در مورد زوجی در غالب موارد خطاست و با نشان دادن خطای آن، عمده سناریوهای تخیلی که بنیاد دلیل فوق به شمار می روند، می پژمرند، و در نتیجه، اصل دلیل نیز قوت خود را از دست می دهد.
5- دومین فرض اصلی دلیل فوق آن است که انسان اراده ای از خود ندارد، و هر گونه طراحی شد عمل می کند. در سناریوهای متعددی که در این باب فراهم شده است، ادعا می شود که انسان شبیه سازی شده ملک دیگری است، از او در جنگ بر ضد دیگران استفاده می شود، ماشینی است انسانی که تنها عمل می کند و تصوراتی از این دست. این تلقی تنها در میان عامه رواج ندارد، بلکه در متون جدی برخی عالمان مسلمان، مانند قرضاوی، نیز دیده می شود. انسان حیرت می کند که پس آن نگرش دینی و آن حق انتخاب و آن اراده ی انسانی کجا رفته است. در این جا این غفلت چنان جدی است که به لوازم کلامی آن مطلقاً توجهی نمی شود. زیرا اگر واقعاً تکنولوژی شبیه سازی انسانی قادر باشد، موجوداتی پدید آورد که هیچ گونه حق انتخاب نداشته باشند، این درست نقض آن خلقت است که خداوند آفریده و نفی آن آزادی و حق انتخابی است که در نهاد بشر سرشته و از آن به عنوان ویژگی انسانی یاد کرده است.
با این همه، تحت تأثیر ادبیات تخیلی و متأثر از فیلم های گوناگونی که به نحوی امکان پدید آوردن انسان های ماشین وار را نشان می دهند، غالب کسانی که دلیل فوق را پیش می کشند، به این فرض ناگفته باور دارند که موجب شبیه سازی شده را به هر کاری می توان واداشت، زیرا از خود اراده ای ندارد. این تلقی سخت متأثر از و مبتنی بر دو نگرش است: رفتارگرایی (behaviorism) و بیولوژیسم (biologism) یا حتمیت زیستی .
جان برادوس واتسون (1878-1958م)، بنیانگذار جنبش رفتارگرایی در روان شناس آمریکا، می گفت چند کودک به من بدهید تا از آنان برای شما کشیش، ملحد، شخص پایبند قانون و قانون شکن بار آورم. از دیدگاه او موضوع روان شناسی، نه شعور است و نه ادراک و نه نفس، به معنایی که در روان شناسی کلاسیک مطرح بود، بلکه تنها رفتار مشهود است که آن را نیز می توان شرطی ساخت و در نتیجه همان گونه که ایوان پترویچ پاولوف (1849-1936م.)، فیزیولوژیست روسی، سگی را شرطی ساخت، فرد را می توان شرطی ساخت و از او رفتار خاصی را انتظار داشت. رفتارگرایی بخشی ملهم از شرطی سازی کلاسیک پاولوف و بخشی ملهم از پوزیتیویسم منطقی است. (15) نگرش رفتارگرایی را می توان این گونه تلخیص ساخت: 1) تقریباً همه ی رفتارها را می توان محصول و فرآورده ی تعلیم دانست، 2) همه ی تعلیمات را می توان متضمن شرطی سازی قلمداد کرد. (16)
دومین خاستگاه این فرض آن است که انسان چیزی نیست جز مجموعه ی ژن هایش، و این که همه ی رفتار و تصمیم گیری های او در زندگی، محصول نحوه یا شکل چینش ژن های او به شمار می رود. این فرض نیز تاب نقد جدی را ندارد و در جای خود بررسی شده است.

پی نوشت ها :

1. نک: عاملی، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج20، ابواب مقدمات نکاح، ص 27.
2. العوضی، همان، ص 125.
3. عوده الله، همان، ص 99.
4. المرکز الاستشاری، همان، ص 33.
5. بنس، من یخاف الاستنساخ البشری، ص 33.
6. همان، ص 34.
7. همان، ص 117.
8. First Test Tube baby Encarta,born.
9.بنس، همان.
10. عوده الله، همان، ص 134.
11. الدمرداش، همان، ص 68.
12. عوده الله، همان، ص 137.
13. غنیم، همان، ص 247.
14. گیدنز، جامعه شناسی، 212.
15. برای توضیح بیشتر درباره ی این جنبش، تاریخچه ی آن و آموزه هایش نک:
Psychology, John W.Santrock, Mc Graw-Hill, 2003, P.10; Psychology; the science of behavior, P.15-16.
16. Colman, A Dictionary of Psychology:83-4.

منبع:پایگاه نور