چشمانداز کاربرد سلولهای بنیادی در دنیا
علیرغم پیشرفتهای بزرگی که تاکنون در استفاده از سلولهای بنیادی برای مقاصد درمانی بهدست آمده است، بشر هنوز در ابتدای این راه است و همچنان تحقیقات گستردهای برای عملی ساختن ایدههای محققان در دست انجام است. در این مطلب از زبان دکتر علیرضا قدسیزاد، رزیدنت سال پنجم جراحی قلب در دانشگاه دوسلدورف آلمان، به برخی از این چشماندازها و زمینههای تحقیقاتی جدید اشاره شده است:
استخراج، نگهداری و استفاده از سلولهای بنیادی بند ناف
در حال حاضر، یکی از مطرحترین ایدهها در زمینه سلولهای بنیادی، استفاده از قابلیتهای منحصر به فرد سلولهای بنیادی بند ناف ( Cord blood ) است. مزیت اصلی این سلولها آن است که بسیار اولیه ( P rimitive ) بوده و توان تمایز بالایی دارند. بهطوریکه بر اساس نتایج تحقیقات انجام شده، منشا تمام سلولهایی که پس از تیمارهای آزمایشگاهی و پیوند به بدن توانستهاند بهطور کامل به سلولهای عضلانی قلب تمایز یابند، از سلولهای ACC133 + بند ناف بوده است. البته بر اساس نتایج منتشر شده در برخی از مقالات، علاوه بر سلولهای مذکور، سلولهای مشتق از مغز استخوان ( BMCs ) شامل تمام انواع منونوکلئرها ( whole MNC population ) و سلولهای ACC133 + مشتق از مغز استخوان هم قادرند به سلولهای عضلانی قلب تبدیل شوند. البته به نظر میرسد نتایج اخیر به بررسیها و تحقیقات بیشتری نیاز داشته باشد.
استخوان به سلولهای ماهیچهای قلبی انجام شده است، نشان میدهند در تمام موارد، این سلولها از نوع سلولهای ACC133 + با منشا بند ناف بودهاند.
مزیت دیگر این سلولها، نداشتن مشکل دفع پیوند سلولهای بنیادی جنینی است. چراکه از خود فرد اخذ میشوند و در سالهای بعدی زندگی،دوباره به همان شخص تزریق میشوند. بر این اساس، این ایده در دنیا مطرح شده است که نمونة سلولهای بندناف هر شخص در ابتدای تولد گرفته شود و برای سالهای بعد برای خود فرد ذخیره شود. حتی در حال حاضر، علیرغم اینکه هنوز وضعیت روشنی برای پیوند سلولهای بند ناف وجود نداشته و سؤالات زیادی در مورد احتمال رد پیوند سلولهای بیگانه (هترولوگ) مطرح است؛ اما با اینحال توصیه میشود برای افرادی که در مراحل وخیم بیماری قلبی بوده و در انتظار دریافت قلب پیوندی بهسر میبرند، در کنار تجویز داروهای سرکوبکنندة سیستم ایمنی، از روش پیوند سلولهای بندناف بهعنوان یک روش کمکی استفاده کنیم. با این عمل، بیمار شانس بیشتری برای زنده ماندن تا زمان دریافت قلب را خواهد داشت. این روش بهویژه در بیماران کهنسال که سلولهای بنیادی مغز استخوان آنها برای پیوند کافی نیست، از اهمیت بالاتری برخوردار است. از اینرو، امروزه در اغلب کشورها بانکهای ویژهای برای جداسازی و نگهداری سلولهای بنیادی بندناف نوزادان تأسیس شده است.
سلولدرمانی و مهندسی بافت
در حال حاضر علاوه بر سلولهای بندناف، تحقیقات وسیعی بر روی سلولدرمانی ( Cell therapy ) با استفاده از سلولهای بنیادی جنینی ( Embryonic stem cell ) و مهندسی بافت ( Tissue engineering ) در حال انجام است که آیندة روشنی خواهد داشت. برای مثال، با استفاده از روشهای مهندسی بافت میتوان به کمک بیوراکتورهای ویژه، لایههای نازکی از بافتهای گوناگون را تهیه و برای مقاصد مختلف استفاده کرد.
تلاش برای تمایز سلولهای بنیادی قبل از پیوند
نکتة دیگری که در زمینة استفاده از سلولهای بنیادی برای درمان بیماریهای مختلف از جمله ضایعات قلبی، قابل توجه است، امکان استفاده از سلولهای تمایزیافته بهجای سلولهای اولیة بنیادی است. در حال حاضر، فقط از سلولهای بنیادی تمایزنیافته برای این منظور استفاده میشود. اما تحقیقات زیادی در حال انجام است تا با استفاده از ابزار مهندسی ژنتیک، ایدة بکارگیری از سلولهای تمایزیافته عملی شود . برای مثال، در مورد سلولهای ماهیچهای قلب، بسیاری از ژنهای دخیل در تمایز یافتن سلولهای بنیادی به سلول میوکارد قلب، شناخته شدهاند که از آن جمله میتوان به میوکاردین (قویترین ژن القاگر در تولید ماهیچة قلبی)، اس آر اف ( Serum Response Factor )، ژنهای GATA 4 ، 5 GATA و مولکولهای کاردیوگنول C و D (که تمایز سلولهای بنیادی به سلولهای میوکارد قلب را از 30 درصد به 95 درصد افزایش میدهند) اشاره کرد. بهعبارت دیگر، با فعال کردن این ژنها در داخل سلولهای بنیادی میتوان ابتدا در شرایط آزمایشگاهی سلولهای قلبی را تهیه کرد و سپس آنها را به بیمار پیوند زد.
البته در حال حاضر، مشکلاتی در این مسیر وجود دارد. برای مثال، حتی اگر بتوان مخلوطی با خلوص 95 درصد از سلولهای قلبی را از این طریق بهدست آورد، امکان پیوند آنها به بیمار وجود ندارد؛ چرا که 5 درصد باقیماندة سلولها متفاوت بوده و قابلیت بالایی برای ایجاد سرطان دارند. به هر حال یکی از ایدههای ارزشمند در زمینة سلولدرمانی، تمایز سلولها قبل از پیوند به بدن است که امید میرود برخی از مشکلات تکنیکی آن نیز در آیندة نزدیک حل شود.
استفاده از سلولهای بنیادی برای ترمیم ضایعات کبدی
پیوند سلولهای بنیادی علاوه بر بیماران قلبی در سایر بیماران نیز نتایج خوبی را نشان داده است. برای مثال، در حال حاضر اگر بیماری دچار سرطان کبد باشد، جراح مجبور است برای جلوگیری از انتشار سرطان (متاستاز) به بخشهای دیگر بدن، بخش سرطانی کبد را نابود کند. برای این منظور معمولاً طی دو عمل جراحی همزمان که اصطلاحاً پارشیال هپاتکتومی ( Partial Hepatectomia ) و پی وی ای ( Portal Vein Embolization ) نامیده میشوند، خون ناحیة سرطانی کبد را قطع میکنند تا بافت سرطانی به تدریج نابود شود. در عین حال چون بخش باقیماندة کبد باید بتواند وظایف کل کبد را به عهده گیرد، لازم است تا این اعمال جراحی به نحوی انجام شود که بخش سالم باقیمانده، فرصت تکثیر ( Proliferation ) را پیدا کند و در نهایت عملکرد کبد کامل را ایفا نماید. برای این منظور، حداقل 6 هفته زمان لازم است تا بخش باقیمانده و سالم کبد تکثیر شود. اما نتایج تحقیقات نشان داده که با سلولدرمانی و پیوند سلولهای بنیادی بالغ ردة ACC133 + به بخش سالم کبد، این مدت زمان به 2 هفته کاهش مییابد. با این کار نه تنها کبد فرد بیمار در مدت زمان کمتری ترمیم میشود، بلکه با خارج کردن سریعتر بخش سرطانی از بدن، احتمال بروز متاستاز و دستاندازی سرطان به بخشهای دیگر بدن فرد نیز کاهش مییابد. لازم به ذکر است که بر اساس تحقیقات انجام شده، پیوند سلولهای ACC133 + به رتها ( Rat نوعی حیوان آزمایشگاهی) باعث افزایش رگزایی در بافت توموری شده است. البته ما نیز در مرکز خود (واقع در دانشگاه دوسلدورف آلمان) این عمل را بر روی سه بیمار انجام دادهایم که تاکنون نتایج منفی دربرنداشته است.
خصوصیات و محدودیتهای سلولهای بنیادی
سلولهای بنیادی با توجه به منشاء و نحوه استفاده دارای مشخصههایی هستند که محدودیتهایی را برای کاربرد گسترده آنها بهوجود میآورد، البته تلاش برای رفع این محدودیتها کماکان ادامه دارد. آقای مسعود سلیمانی، دانشجوی دکتری تخصصی گروه هماتولوژی دانشکده پزشکی دانشگاه تربیت مدرس در گفتگو با گروه بیوتکنولوژی شبکه تحلیلگران تکنولوژی ایران به برخی از این خصوصیات اشاره نموده است:
سلول بنیادی به آن دسته از سلولهای بدن اطلاق میشود که دارای خاصیت خودتکثیری بوده و هنوز تمایر نیافته و برای کار ویژهای تجهیز نشدهاند، اما قابلیت تمایز و تبدیل شدن به سلولهای دیگر را دارند. این مشخصه سلولهای بنیادی، نظر متخصصین مختلف را به خود معطوف داشته است، بهطوریکه تحقیقات گستردهای در این خصوص صورت میگیرد. امروزه سلولهای بنیادی، امید اول ترمیم بافتهای آسیبدیده و شاید در آینده ساخت اندامهای انسانی به شمار میروند.
سلولهای بنیادی با توجه به منشأ آنها به دو دسته تقسیم میشوند: سلولهای بنیادی جنینی (Embryonic stem cells) که از جنین در مراحل اولیه تشکیل آن گرفته میشود و سلولهای بنیادی مزانشیمی یا بالغ (Adult stem cells) که پس از تولد از افراد بهویژه از مغز استخوان آنها گرفته میشود.
تلاش برای استفاده از سلولهای بنیادی جنینی از حدود 20 سال پیش با کار بر روی حیوانات به ویژه موشهای آزمایشگاهی شروع شد و در طی این سالها آزمایشات زیادی در جهت تبدیل سلولهای بنیادی جنینی موش به انواع سلولها و پیوند زدن آنها صورت گرفت که به موفقیتهای قابلتوجهی انجامید. در جوار این موضوع، سلولهای بنیادی انسان نیز مورد توجه قرار گرفت تا اینکه بالاخره در سال 1998 اولین گزارش موفقیتآمیز از تکثیر و تمایز سلولهای بنیادی جنینی انسان در آمریکا منتشر شد. با توجه به بروز برخی محدودیتها در استفاده از سلولهای بنیادی جنینی (که تلاش برای رفع آنها ادامه دارد) در چند سال اخیر، موج جدیدی از تحقیقات بر روی سلولهای بنیادی مزانشیمی شروع شد که کماکان ادامه دارد. در ادامه برخی از خصوصیات و محدودیتهای هر یک از دو نوع سلول بنیادی ذکر میشوند.
خصوصیات و محدودیتهای سلولهای بنیادی جنینی و مزانشیمی
1- اخلاق زیستی Bioethic
سلولهای بنیادی جنینی، از جنین زنده گرفته میشود، بنابراین در بسیاری از کشورها استخراج آنها ممنوع است؛ زیرا از بین بردن جنینی که قابلیت تبدیل شدن به یک انسان را دارد در حکم قتل نفس میدانند. بهعنوان مثال، در کشور آلمان این عمل ممنوع بوده و در کشور انگلستان نیز تا چند ماه قبل، اجازة تحقیقات در این خصوص داده نشده بود. سلولهای بنیادی مزانشیمی از فرد بالغ گرفته میشوند، در نتیجه با این محدودیت مواجه نیستند.
همچنین یکی از کاربردهای بالقوة هر دو دسته از سلولهای بنیادی، همسانهسازی انسان Cloning است که بحثهای اخلاقی زیادی را به خود معطوف داشته است. در اکثر کشورهای جهان کاربرد سلولهای بنیادی، با هر منشاء که باشد، برای همسانهسازی انسان ممنوع است، در عین حال، سایر کاربردهای بالقوه و بالفعل سلولهای مذکور در عرصة پزشکی در اقصی نقاط جهان به شدت مورد توجه و تحقیق هستند.
2- پسزدگی
با توجه به اینکه از سلولهای بنیادی مزانشیمی هر بیمار میتوان جهت مداوای خودش استفاده کرد، پس از تزریق به بدن بیمار، در سیستم تدافعی بهعنوان یک سلول یا بافت بیگانه شناخته نمیشود و مشکل پسزدگی یا از بین رفتن آنها پیش نمیآید. شایان ذکر است، پسزدگی یکی از محدودیتهای پیش روی محققین در بهرهگیری از سلولهای بنیادی جنینی است، زیرا آنتیژنهای سازگاری نسجی این سلولها با شخص گیرنده یکی نیست و احتمال پسزدگی بالا میرود. البته تحقیقاتی در حال انجام است که مولکولهای عرضهکنندة آنتیژنها را فرونشانند (suppress) تا این مشکل رفع شود.
3- تمایز
سلولهای بنیادی جنینی دارای قدرت تکثیر و تمایز بالایی هستند، به گونهای که بعضاً بدون اعمال تیمار خاصی، خودبهخود به سلولهای دیگر تبدیل میشوند. بنابراین باید جلوی تمایز ناخواسته و تصادفی آنها گرفته شود تا تبدیل به بافتهای دیگر نیز نشوند.
سلولهای بنیادی مزانشیمی نیز در محیط کشت، علاقه به تکثیر شدن دارند و با اعمال تیمارهای خاص در مسیر تمایز هدفمند قرار میگیرند.
4- ناهماهنگی Arithmy
زمانیکه از سلولهای بنیادی جنینی برای ترمیم بافتهای آسیبدیدة قلب استفاده میشود، در برخی موارد ناهمخوانی بین بافت قلب و بافت ترمیمشده به وجود میآید. زیرا در این حالت، سلولهای بنیادی جنینی که با بافت قلبی هموژنی ندارند؛ به سلولهای قلبی تبدیل شدهاند. این مسئله باعث میشود در ضربان این دو قسمت ناهمخوانی پیش آید و ریتم قلب به هم بخورد. مشکل ناهماهنگی در برخی از آزمایشاتی که بر روی موشها انجامشده، دیده شده است.
اما در مورد سلولهای بنیادی مزانشیمی، چون این سلولها از خود فرد بیمار دریافت شدهاند، این مشکل به چشم نمیخورد.
نکته
محدودیتها و خصوصیات ذکرشده دراین مطلب، به معنی برتری یافتن استفاده از یک دسته از سلولها بر دیگری نیست؛ کمااینکه تلاشهای خوبی در جهت رفع محدودیتهای موجود در حال انجام است که امید میرود در آینده استفاده از این سلولها را فراگیر نماید. اما باید توجه نمود که تحقیقات مربوط به سلولهای بنیادی در کشور باید هر دو جنبة سلولهای بنیادی جنینی و مزانشیمی را دربرگیرد و توجه به یکی باعث فراموش شدن دیگری نشود؛ زیرا هر یک از آنها دارای مزایا و کاربردهایی هستند که استفاده از آنها را اجتنابناپذیر مینماید.
در پایان مقاله به بررسی دیدگاه دکترقدسی زاده بر روند تحقیقات سلول هایدر ایران می پردازیم .
تحلیلی بر روند تحقیقات سلولهای بنیادی در ایران
در این مطلب نقطهنظرات و دیدگاههای دکتر علیرضا قدسیزاد، در مورد نحوة کار محققان و پزشکان ایرانی در زمینة سلولهای بنیادی بیان شده است. وی رزیدنت سال پنجم جراحی قلب در دانشگاه دوسلدورف آلمان و محقق در زمینة سلولدرمانی برای بیماریهای قلبی است.
الف) مشکلات و سؤالات موجود در زمینة کاربرد سلولهای بنیادی (بهویژه پیوند به قلب)
علیرغم اینکه تلاشها، تحقیقات و ایدههای محققان و پزشکان ایرانی در زمینة کاربرد سلولهای بنیادی (بهویژه پیوند به قلب) بسیار قابل تقدیر و تحسین است، به نظر میرسد در این بین به نکاتی کم توجهی شده است که اهمیت بسیار زیادی دارند. بنابراین لازم است جهت اصلاح روند کار و ایجاد زمینة مناسب برای ارایة دستاوردهای کشور در عرصههای بینالمللی، این مشکلات را برطرف کرد. برخی از مهمترین این مشکلات که در طی سفر چندروزه به کشور و تبادلنظر با محققان و پزشکان ایرانی به آنها پی بردهام، به این شرح است:
1- مشکلات ناشی از کشت و تکثیر سلولها قبل از پیوند
مشکل اول محققان ایرانی در ارتباط با سلولهای بنیادی، به روش کار آنها قبل از پیوند مربوط میشود. در واقع این افراد پس از تهیة نمونة حاوی سلولهای بنیادی و قبل از پیوند، آن را به مدت 3 هفته در محیط کشت حاوی سرم خود بیمار تکثیر ( Expand ) میکنند. اما باید توجه داشت که اگر سلولهای اولیة اخذشده از فرد را در محیط حاوی سرم تکثیر کنیم، این سلولها به سلولهای مزانشیمال تبدیل میشوند که ماهیت دقیق آنها مشخص نیست. برخی اعتقاد دارند سلولهای مزانشیمال جزو سلولهای CD29 هستند و گروه دیگری آنها را جزو ردة CD129 ، CD117 ، SH2 و SH3 میدانند.
لازم به ذکر است که سلولها به دو دستة کلی سلولهای مولد مزانشیمال ( Mesenchymal progenitor ) و سلولهای مولد اندوتلیال ( Endothelial progenitor ) تقسیم میشوند که ماهیت گروه اول مشخص نیست. بنابراین اگر سلولهای اولیه در حضور سرم تکثیر شوند، به سلولهای مزانشیمی تبدیل میشوند که توانایی و قابلیت تمایز به ردههای سلولی مورد نظر ما (مثلاً سلولهای قلبی) را از دست میدهند و فقط قدرت تولید سلولهای ردة خونساز یا هماتوپوئیتیک ( CD45 + ) را دارا خواهند بود. یعنی ردههای سلولی CD34 + و ACC133 + که برای پیوند مناسبتر هستند، در این نمونه وجود نخواهد داشت.
در یک بیان کلی باید اشاره کرد که در شرایط فعلی و با دانش روز، تکثیر سلولهای بنیادی در شرایط آزمایشگاهی به هیچ وجه توصیه نمیشود. بنابراین بهتر است راههای رفتة دیگران دوباره پیموده نشود و تجربههای ناموفق آنها تکرار نگردد. بهعبارت دیگر، چنانچه بخواهیم از سلولهای بنیادی برای مقاصد درمانی و پیوند به بیماران استفاده کنیم، بهتر است پس از نمونهگیری از مغز استخوان و جداسازی سلولها، بلافاصله آن را به فرد بیمار تزریق کنیم تا از بروز تغییرات و تمایزهای ناخواسته که موفقیت عمل را به شدت کاهش میدهند، جلوگیری شود.
2- استفاده از توده سلولهای تمایز یافتة مختلف برای پیوند
اشکال دیگری که به برخی تحقیقات بالینی محققان و پزشکان ایرانی وارد است، عدم جداسازی و خالصسازی سلولهای بنیادی قبل از تزریق آنها به بیمار است. چراکه در نمونة کشت داده شده از آسپیرة مغز استخوان بیمار، مجموعهای از سلولهای تمایز یافتة مختلف نظیر فیبروبلاست ( Fibroblast ) مغز استخوان نیز وجود دارند که برای بیمار عوارض جانبی بهدنبال خواهند داشت. برای مثال، وجود سلولهای فیبروبلاست مغر استخوان در نمونه، مشکلات زیادی از جمله عوارض قلبی و ایجاد بینظمی در ضربان (آریتمی) ایجاد خواهد کرد.
علاوه بر این، در صورت تزریق سلولهای بنیادی حاوی فیبروبلاست به بیمار، احتمال بروز آسیب بافتی یا Scar tissue در بافت همبند ( Connective tissue ) و کلسیفیه شدن ( Calcification ) بافتها وجود خواهد داشت.
3- اهمیت جداسازی سلولها در شرایط GMP
نکتة مهمی که باید دقیقاً رعایت شود آن است که پروسة جداسازی و استفاده از سلولهای بنیادی ردة ACC133 + برای پیوند، بایستی تحت شرایط ویژة GMP صورت گیرد. بهعبارت دیگر، تهیه و آمادهسازی این سلولها باید در یک سیستم کاملاً بسته و یا توسط دستگاهی انجام شود که حایز شرایط GMP باشد. نکتة دیگر اینکه، کیتهای مورد استفاده برای جداسازی این سلولها باید برای استفاده در انسان (از نوع بالینی) طراحی و تولید شده باشند که دارای ویژگیهای GMP هستند، چراکه کیتهای ارزانقیمت دیگری برای جداسازی سلولها در شرایط آزمایشگاهی موجود است که فقط مخصوص تحقیقات آزمایشگاهی بوده و اصلاً برای مقاصد بالینی کاربرد ندارد. خوشبختانه تا آنجا که بنده اطلاع دارم، در ایران چندین مرکز مجهز به امکانات و شرایط GMP یا مشابه آن برای این منظور وجود دارد.
جمعبندی بحث مربوط به فعالیتهای محققان ایرانی در زمینة پیوند سلولهای بنیادی
بهعنوان جمعبندی، چند نکتة مهم را درخصوص روند تحقیقات سلولهای بنیادی و کاربرد آنها در ایران بیان میکنم:
1- تکثیر کردن سلولهای بنیادی قبل از پیوند موجب تمایز و کاهش قدرت آنها میشود.
2- استفاده از محیط کشت فاقد ویژگیهای استاندارد ( GMP ) برای تکثیر سلولها قبل از انجام پیوند خطرناک است.
3- عدم جداسازی سلولهای فیبروبلاست از نمونه حاوی سلولهای بنیادی قبل از اقدام به پیوند خطرناک است.
4- عدم استفاده از کیتهای استاندارد برای جداسازی ردة سلولی ACC133 + برای پیوند به بیماران بسیار خطرناک است.
5- اطلاعات دقیق مربوط به نوع و ردة سلولهای بنیادی جداشده ( FACS data ) از نظر نوع، ماهیت و تعداد باید در کنگرهها و مجامع علمی ارایه شود.
در هر حال باید توجه داشت که، پیوند سلولهای بنیادی به بیماران فقط در شرایطی مقدور است که این سلولها در آزمایشگاههای ویژه و کاملاً استریل تهیه و آماده شده باشند که این امر استانداردهای بسیار بالاتری نسبت به فعالیتهای تحقیقاتی را طلب میکند.
ب) سؤالات جدی راجع به دستاوردهای محققان ایرانی در زمینة سلولهای بنیادی جنینی
هر چند دستاوردهای محققان ایرانی در زمینة جداسازی، تکثیر و نگهداری از سلولهای بنیادی جنینی انسان بسیار ارزشمند و درخور تقدیر است، اما این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که کشورهای پیشرفتة دنیا نظیر آلمان، غالباً این دانش فنی را از مدتها قبل در اختیار داشته و در مدلهای حیوانی نیز آزمایش کردهاند، ولی به دلایل متعدد از جمله منع قانونی و حقوقی کار با جنین انسان، این تحقیقات بر روی سلولهای جنینی انسان انجام نشده است؛ پس این مسئله دلیلی بر عقب بودن آن کشورها در این زمینه نیست. بنابراین، محققان ایرانی باید از فرصتها و تسهیلات قانونی و شرعی موجود در ایران بهترین استفاده را برده و جایگاه کشور را در زمینة تکنولوژی تولید سلولهای بنیادی و استفاده از روشهای درمانی جدید با استفاده از سلولهای بنیادی، بیش از پیش ارتقا بخشند.
همچنین ضمن تقدیر از زحمات و موفقیتهای اخیر محققان ایرانی در زمینة تکثیر و نگهداری از سلولهای بنیادی جنینی، امیدوارم انتشار کامل و به موقع نتایج تحقیقات این همکاران در مجلات معتبر علمی، گویای عملی کارهای ارزشمند آنها در سطح دنیا باشد.
لذا به نظر من، ضمن آنکه باید نیروهای متخصص و فعالیتهای انجام شده را مورد تشویق قرار داد، بایستی ضمن بهرهگیری ازتجربیات محققان برجستة دنیا، به شکل اصولی و صحیح در این عرصه برنامهریزی و تلاش کرد. در این باره توجه به چند نکته لازم است:
1- ارتباط مستمر و بهرهگیری از تجربیات محققان و دانشمندان ایرانی مقیم خارج، یک را میانبُر است.
2- شرکت فعال در مجامع بینالمللی و تخصصی بهمنظور ارایة دستاوردها و آشنایی با آخرین نتایج کار محققان دنیا، بسیار مفید و لازم است.
3- انتشار دقیق و بهموقع نتایج تحقیقات، مانع از انتشار اخبار غیررسمی و غیرعلمی در رسانهها میشود.
منابع :
گزارشی از دستاوردهای دانشگاه تربیت مدرس در زمینة سلولهای بنیادی(دیدگاه دکتر قدسیزاد)
کاربردهای سلولهای بنیادی در پزشکی(دیدگاه دکتر سلیمانی)
www.iranbmemag.com
bioemm.com
http://bio.itan.ir
www.insf.org/